Wp Header Logo 634.png

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: یکی از کتاب‌های پژوهشی درباره یهودیت و صهیونیسم که در بازار نشر ایران عرضه شده، «یهودستیزی؛ واقعیت یا دستاویز سیاسی» نوشته علیرضا سلطانشاهی است که سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد. مطالب کتاب مورد اشاره بیشتر بر مساله یهودستیزی و چرایی آن از لحاظ سیاسی و فرهنگی متمرکز است و در حاشیه این‌بحث‌ها به‌عنوان موضوع اصلی، به مطالب دیگری درباره یهود و صهیونیسم هم می‌پردازد.

طوفان‌الاقصی و پس از آن شکست‌های دیگری که اسرائیل از ناحیه جبهه مقاومت چشیده، باعث شد طبق توقعی که از رویکرد تاریخی صهیونیست‌ها داریم، دست به ترور رهبران جریان مقاومت ازجمله سردار محمدرضا زاهدی و اسماعیل هنیه بزنند که رویداد اول موجب پاسخ ایران تحت عنوان «وعده صادق» شد و جنایت دوم در انتظار پاسخ در خور به سر می‌برد.

چنین‌اتفاقاتی، بهانه خوبی برای مطالعه دوباره و پژوهش عمقی درباره یهودیت و صهیونیسم هستند چون متأسفانه هنوز شناخت صحیحی از اسرائیل و انگاره‌های صهیونیسم در سطح عمومی جامعه وجود ندارد. بنابراین پای گپ و گفت با علیرضا سلطانشاهی نشستیم و درباره موضوعات و مطالب کتاب «یهودستیزی؛ واقعیت یا دستاویز سیاسی» گفت‌وگو کردیم.

در قسمت‌های اول این‌مصاحبه مقدماتی درباره بحث شناخت یهودیت و صهیونیسم مطرح شد؛ ازجمله مطالبی درباره نگاه قرآن و اسلام به یهودیت و این‌که یهودیت یک‌موضوع دینی نیست بلکه کاملاً در زیرمجموعه مفهومی «نژاد» و به‌عنوان یک‌مساله قومی مطرح است. قسمت دوم گفتگو با سلطانشاهی هم تمرکز بیشتری بر رفتارشناسی قوم یهود و نقطه‌ضعف‌های جبهه خودی داشت که در طول دهه‌های گذشته موجب آسیب‌هایی جدی شده‌اند. یکی از این‌موارد، نداشتن دید واقعی درباره یهودیت و ابعاد آن و در نتیجه بازی‌کردن در زمین حریف است. سلطانشاهی می‌گوید ما در کشورمان نتوانسته‌ایم آن‌طور که باید و شاید از ظرفیت موقعیتی چون طوفان‌الاقصی بهره ببریم و این‌ناتوانی را متوجه دستگاه‌هایی چون سازمان صداوسیما و آموزش و پرورش به‌خاطر سردرگمی در سیاست‌گذاری می‌داند. این‌موضوع در قسمت سوم هم با بیان نمونه‌هایی چون سریال‌های «مدار صفردرجه» و «گیلعاد» و چاپ ترجمه آثاری چون «آیشمن در اورشلیم» اثر هانا آرنت بیشتر مطرح و تشریح شد.

دوقسمت پیشین این‌مصاحبه در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه‌اند:

* «یهودیان همه را بدهکار و خود را طلبکار می‌دانند / گلدامایر گفت هر اقدامی برای حفظ موجودیتمان موجه است»

* «کتابهای درسی هم مثل صداوسیما تصویر درستی از مساله فلسطین نمی‌دهند»

در ادامه مشروح قسمت سوم و پایانی این‌گفتگو را می‌خوانیم؛

* گریزی بزنم به تعبیری که استفاده کردید؛ گفتید ویروس یهودیت یا صهیونیسم دنیا را گرفته است. نکته مهم این است که یهودی‌ها خیلی خوب ریل‌گذاری می‌کنند. از رنسانس به این‌سو با دنیایی مواجه هستیم که همه زوایایش یهودی شده‌اند؛ علم، هنر، قدرت و…. در زمینه ریل‌گذاری، در حوزه علم، زیگموند فروید، اصالت را به غریزه جنسی می‌دهد و سینما و عکاسی و نقاشی و همه هنرها هم در خدمت این‌ایده فعالیت و ریل‌گذاری می‌کنند. جالب است که هیتلر در نبرد من می‌گوید یهودی‌ها بی‌بند و باری را در سینما، عکاسی، هنرهای تجسمی و … گسترش داده‌اند. به‌جز روان‌شناسی در جامعه‌شناسی، اقتصاد و دایره‌های قدرت می‌بینیم انگاره‌های یهودی با حالتی خزنده پیش آمده و همه را تصرف کرده‌اند.

این‌روزها اگر ما در ایران اسلامی خودمان افسرده شویم و بخواهیم پیش روان‌شناس برویم، آموزه‌های یهودی فروید در اختیارمان گذاشته می‌شود. یعنی برای خوب‌شدن حالمان دست به دامان آموزه‌های یهودی‌ها می‌شویم. این‌محاصره از هرطرف اتفاق افتاده است. بنابراین، نمی‌دانم شکستن‌اش به چه صورتی خواهد بود!

شما یک‌صحبت در کتاب‌تان دارید و از رافائل پاتا مدیر تحقیقات انستیتوی هرتصل نقل قول کرده‌اید که صریحاً گفته چیزی به‌نام یهود وجود ندارد.

بحث رافائل پاتا به‌معنای نژادی است. در جلسه‌ای سیامک مره‌صدق نماینده سابق یهودی‌ها در مجلس شورای اسلامی که پزشک هم بوده، گفت از نظر علمی هیچ‌گونه نمی‌تواند اثبات کرد هیچ‌نژادی در طول تاریخ دست‌نخورده باقی مانده باشد. یعنی اقوام در طول تاریخ با هم اختلاط دارند و نمی‌توانند صد در صد خالص بمانند. این تغییرات صورت می‌گیرد و نژاد خالص از لحاظ علمی حرفی بی‌پایه و اساس است. شلومو ساند هم در کتاب اختراع قوم یهود همین را می‌گوید که یهودی‌هایی که الان در اسرائیل هستند، یهودی‌هایی با نژاد خالص که مدعی هستند از اسباط دوازده گانه هستند، نیستند. او یهودی‌های خزر را می‌گوید، بربر را می‌گوید و فالاشه (یهودیان آفریقا) و … که در اصالت نژادی‌شان حرف و حدیث وجود دارد.

این‌موضوع و بحث بین خود اسرائیلی‌ها هم هست و بعضی از خاخام‌ها تا الان هم زیر بار نرفته‌اند. ولی خیلی از خاخام‌هایی که از پروژه صهیونیسم و اهدافش اطلاع داشتند، این‌داستان را خیلی راحت حل کردند و پذیرفتند که ما الان نیاز به جمعیتی به اسم یهودی داریم و حتی آن فالاشه سیاهپوست هم می‌تواند بیاید بین ما. در حالی که خیلی‌ها می‌گویند مگر یک سیاه می‌تواند یهودی باشد؟ اگر صهیونیست‌ها مدعی هستند قوم برگزیده باید به سرزمین موعود بیاید، این آن‌قوم نیست. خزرها در دوره‌ای قوم بزرگی بوده‌اند و قوم کوچکی هم که یهودی بوده آن‌گوشه‌های نقشه‌ها بوده است. خزرها هم از لحاظ اعتقادی یهودی شده‌اند. ولی از نظر نژادی یهودی نیستند. این را افراد دیگری هم گفته‌اند. مثلاً دسته‌بندی‌ای که خیلی‌ها روی آن اصرار دارند، همین‌بحث سفارادی‌ها و اشکنازی‌ها است. می‌گویند یهودی‌های شرقی که سفارادی‌اند، یهودیِ با اصالت نژادی هستند و یهودی‌های اشکنازی، بدون اصالت نژادی‌اند. بعضی‌ها هم عکسش را می‌گویند. این‌موضوع و بحث بین خود اسرائیلی‌ها هم هست و بعضی از خاخام‌ها تا الان هم زیر بار نرفته‌اند. ولی خیلی از خاخام‌هایی که از پروژه صهیونیسم و اهدافش اطلاع داشتند، این‌داستان را خیلی راحت حل کردند و پذیرفتند که ما الان نیاز به جمعیتی به اسم یهودی داریم و حتی آن فالاشه سیاهپوست هم می‌تواند بیاید بین ما. در حالی که خیلی‌ها می‌گویند مگر یک سیاه می‌تواند یهودی باشد؟ ولی وقتی بنا باشد پروژه یهودی شکل بگیرد، باید از هر مستمسکی، حداکثر استفاده را بکنند. در اتیوپی عده‌ای مدعی هستند یهودی‌اند. وقتی بررسی می‌کنیم، می‌بینیم بله مثل این‌که یهودی‌اند! پس جمعیت یهودی‌ها زیاد شده است.

شلومو ساند می‌گوید کسانی که به اسرائیل آمده‌اند، پیاده‌نظامی هستند که از نظر نژادی اصالتی ندارند؛ مگر یک عده کم از یهودی‌های ایرانی و عراقی که حرف و حدیث دارند. ولی عمومشان پیاده‌نظامی هستند که از نظر نژادی اصالت ندارند و ابزار دست یهودی‌های اصلی هستند که کماکان به عنوان حشمدون در نیویورک، پاریس، آفریقای جنوبی و آرژانتین هستند. خیلی‌ها اعتقاد دارند این‌ها یهودی‌های اصلی هستند؛ به‌معنای یهودی با همان ویژگی‌هایی که دنبال پول و امنیت است. برای همین است که خیلی‌ها می‌گویند یهودی‌هایی که در اسرائیل هستند چنددسته‌اند ولی نمی‌شود صفات یهودی را به آن‌ها منتسب دانست. مثلاً یهودی‌ها خیلی ترسو هستند. پس چه‌طور چهار جنگ اولیه، لبنان، غزه و انتفاضه را تحمل کرده‌اند؟

* در واقع کسی جلویشان نبوده که اهل جنگ و نظامی‌گری بوده باشد!

نه در همین حد.

* مثلاً در جنگ‌هایی که با اعراب داشتند، اگر رزمنده‌های ایرانی مقابلشان بودند، واقعاً نتیجه این‌گونه بود؟

یهودی‌ها، پول و امنیت را برای تشکیل سرزمین خود لازم می‌دانند. یعنی هرجا پول و امنیت باشد، همانجا سرزمین‌شان است. این نسبتی ندارد با این که ۷۵ سال در یک سرزمین ناآرام بمانند. الان یک یهودی به هیچ عنوان در اسرائیل احساس امنیت نمی‌کنند. اگر اتوبوس بنشیند، ممکن است چاقو بخورد یا کناردستی‌اش منفجر شود. این‌که چه‌طور توانسته‌اند دوام بیاورند، یک بررسی و پژوهش را صورت داده که نتیجه‌اش این است که این‌ها یهودی واقعی نیستند که قرآن می‌گوید اگر راست می‌گوئید طلب مرگ کنید! این‌ها اصلاً با مرگ میانه‌ای ندارند و می‌ترسند. عده‌ای دیگر یهودی‌هایی هستند که هیچ‌راهی برای ترک این‌سرزمین ندارند.

نمونه بارز و برجسته‌شان که قابل دسترسی است، در کتاب «ایران من» نوشته ایزاک یوم‌توبیان است. او می‌گوید تحت تبلیغات شدیدی که صهیونیست‌ها به پدر من تحمیل کردند، درحالی که در ایران مغازه و خانه دوطبقه داشتیم، تن به مهاجرت دادیم. همه چیز در ایران خوب بود اما صهیونیست‌ها این‌قدر فضا را برای ما ناآرام کردند که مهاجرت کردیم. پدرم آن‌جایگاهی را که در ایران داشتیم در اسرائیل از دست داد. ناچار بود با دوچرخه پارچه‌فروشی کند و به ما گفت من دیگر نمی‌توانم به ایران برگردم * و گیر افتاده‌اند.

بله. نمونه‌های متعددی از آن‌ها داریم که در سرزمین خودشان با مسائل و مشکلاتی مواجه بودند و ناچار به مهاجرت به اسرائیل شدند. یعنی صهیونیست‌ها به نحوی آن‌ها را مجبور به مهاجرت کردند. و وقتی وارد فلسطین شدند دیدند نه! این، آن‌وعده شیر و عسل نیست. دیگر هم نمی‌توانستند به کشور خودشان یا هر کشور اروپایی و آمریکا بروند. این‌یهودی‌ها نمونه تاریخی زیادی دارند. نمونه بارز و برجسته‌شان که قابل دسترسی است، در کتاب «ایران من» نوشته ایزاک یوم‌توبیان است. او می‌گوید تحت تبلیغات شدیدی که صهیونیست‌ها به پدر من تحمیل کردند، درحالی که در ایران مغازه و خانه دوطبقه داشتیم، تن به مهاجرت دادیم. همه چیز در ایران خوب بود اما صهیونیست‌ها این‌قدر فضا را برای ما ناآرام کردند که مهاجرت کردیم. پدرم آن‌جایگاهی را که در ایران داشتیم در اسرائیل از دست داد. ناچار بود با دوچرخه پارچه‌فروشی کند و به ما گفت من دیگر نمی‌توانم به ایران برگردم چون همه زندگی‌ام را فروخته‌ام این‌جا هم چیزی به دست نیاورده‌ام ولی شما از این‌جا بروید. در نتیجه بچه‌هایش ازجمله ایزاک به آمریکا رفتند.

* یهودستیزی خیلی‌وقت‌ها به نفع همین پروژه مهاجرت است.

بله بله.

* خود اسرائیلی‌ها آدم می‌فرستادند که شیشه بشکنند یا آتش بزنند تا حس ناآرامی بین یهودیان به وجود بیاید و مهاجرت کنند.

کتاب دیوید هرست درباره یهودیان عراقی به‌طور مفصل می‌گوید ۱۲۰ هزار یهودی‌ای که در عراق بودند، به‌هیچ‌عنوان از کشورشان دل نمی‌کندند. در نتیجه ما در چند کنیسه بمب‌گذاری کردیم.

* این‌بمب‌گذاری‌ها کار خود بن‌گوریون بوده دیگر!

بله. آقای هارون یشایایی رئیس قبلی یهودیان ایران می‌گفت اوایل انقلاب در منطقه یوسف‌آباد، روی درهای خانه‌های یهودی ستاره شش‌پر می‌کشیدند و فضایی ایجاد کرده بودند که داریم علامت می‌زنیم و بعداً حمله می‌کنیم. او می‌گوید به ما اطلاع دادند چنین‌داستانی در یوسف‌آباد است. بررسی که کردیم متوجه شدیم عده‌ای از هم‌کیشان خودمان یعنی صهیونیست‌ها بوده‌اند؛ برای این‌که یهودی‌ها از ایران دل بکنند و مهاجرت کنند.

* دقیقاً هدف وسیله‌شان را توجیه می‌کند.

سومین‌دسته یهودیان، که مجبور هستند و در این‌سرزمین مانده‌اند، آن‌هایی هستند که می‌مانند تا جایی که منجر به نابودی‌شان شود؛ یعنی یهودی‌هایی که با اعتقاد مذهبی وارد این‌سرزمین شده‌اند.

* یعنی به خاطر ارض موعود آمده‌اند.

بله؛ یهودی‌ای که واقعاً به عشق کوه صهیون، دیوار ندبه و احداث دوباره معبد سلیمان وارد شده و به نحوی از صهیونیست‌ها بازی خورده است. این‌ها الان در حال افزایش هم هستند و در شکل فعلی به یهودی‌های افراطی یا حریدی‌ها معروف هستند. این‌ها فلسطین را ایستگاه آخر خودشان می‌دانند.

* برایشان آخر خط است.

و اصلاً تصور مهاجرت ندارند. چون می‌گویند این‌همه تلاش کرده‌ایم بیاییم. گرچه تعدادی‌شان می‌گویند ما مجوز نداشتیم و حتماً باید «ماشیح» ظهور می‌کرد که بیاییم. ولی به هرحال عده‌ای با اندیشه صهیونیسم فریب خورده و آمده‌اند و دیگر نمی‌توانند برگردند.

* یعنی آب از سرشان گذشته است.

و اگر جای دیگری بروند، موجودیت و فلسفه اعتقادی خودشان را نفی کرده‌اند. به این‌دلیل با این‌فضا روبرو هستیم که چرا این‌گونه یهودی‌ها این‌همه اصرار به ماندن دارند. علت این‌که چرا مهاجرت معکوس از فلسطین اتفاق نمی‌افتد این است که البته امیدواریم اتفاق بیافتد.

* گفتید اصل کاری‌ها، در نیویورک و پاریس و نقاط دیگر هستند و پیاده‌نظام را به اسرائیل فرستاده‌اند. این هم یک‌الگوی دیگر یهودی است که در طول تاریخ رعایت شده است. خود یهودی‌ها با تلمودی که نوشته‌اند و آموزه‌هایی که ابداع کرده‌اند _ چون هیچ پیامبری از جانب خدا چنین آموزه‌های ضدبشری نمی‌آورد _ در وهله اول زامبی هستند. چون در مواجهه با یهودی، اگر او را نکشی، او تو را می‌کشد و می‌خواهد برده‌اش باشی. تو را پست می‌داند و مرگت برای او مثل کشتن یک‌مگس است. این از خودشان. اما کارخانه زامبی‌سازی هم دارند و داعش و فرقه‌های مختلف را در اسلام و مسیحیت درست می‌کنند که در واقع همان پیاده‌نظامشان هستند. یهودی‌ها، شما را به جنگ با این پیاده‌نظام مشغول می‌کنند و به کارهای خودشان می‌رسند. در تاریخ اسلام هم مثلاً خوارج پیاده‌نظام یهودی‌های بنی‌امیه هستند. و وقت و هزینه جبهه حق باید هزینه مبارزه با آن‌ها شود.

این‌زامبی‌سازی هم در رفتارشناسی یهودی‌ها خیلی مهم است. اما شما در کتابتان نکته‌ای را مطرح کرده‌اید که یک پژوهشگر دیگر یهودشناسی هم با من مطرح کرده بود؛ ناظر به بحثی که در کشورمان نمی‌توانیم کاری علیه اسرائیل انجام بدهیم و وقتی هم به زعم خودمان داریم کاری انجام می‌دهیم، داریم به نفعش انجام می‌دهیم. شما به سریال «مدار صفر درجه» اشاره کرده‌اید که بیشتر در خدمت اسرائیل بود نه به ضررش.

اگر بخواهیم درباره تولیدات صداوسیما برخورد اصولی داشته باشیم، باید یک‌نظام‌نامه علمی و رسانه‌ای درباره فلسطین و صهیونیسم داشته باشیم که براساس آن، مشخص باشد چه بگوییم و چه نگوییم و چه‌طور بگوییم. یعنی باید دستورالعملی برای بخش خبری، مستند، مسابقه‌مان، سینمایی و سریال و … باشد. اما متأسفانه وجود ندارد. واقعاً اعتقاد دارم پس از پیروزی انقلاب، حداقل در مورد فلسطین، اگر این نظام‌نامه در صداوسیما وجود داشت، تکلیف ما در قبال خیلی از تولیدات مشخص بود و تهیه‌کننده‌ها می‌دانستند چه بگویند و چه نگویند.

وقتی هم که با حضور رؤسای شبکه‌های یک، دو، پنج و معاون سیما و مسئولین سازمان نشستیم و حرف‌هایمان را زدیم، کارگردان (حسن فتحی) حضور داشت که از او پرسیدم این‌اتفاق را براساس کدام سند و مدرک تاریخی روایت کردید؟ گفت چنین چیزی در تاریخ نیست و من داستان گفته‌ام. گفتم خب شما تاریخ را تحریف کرده‌اید. چون چنین‌چیزی اصلاً در تاریخمان وجود ندارد که یک یهودی به خاطر مخالفت با اندیشه صهیونیسم کشته شود یکی از تولیداتی که صداوسیما داشت «مدار صفر درجه» بود که به ۳ دلیل آن را مورد سوال قرار دادیم. زمانی هم که انتقادات را مطرح کردیم، اولین‌قسمت سریال پخش می‌شد. یعنی از همان اول که پخش شد، احساس کردیم به بیراهه می‌رود.

* سال ۱۳۸۶ بود.

در همان‌ابتدای سریال، یک‌صهیونیست، یک‌یهودی را می‌کشت. اما اصلاً در تاریخ چنین‌چیزی نداریم. وقتی هم که با حضور رؤسای شبکه‌های یک، دو، پنج و معاون سیما و مسئولین سازمان نشستیم و حرف‌هایمان را زدیم، کارگردان (حسن فتحی) حضور داشت که از او پرسیدم این‌اتفاق را براساس کدام سند و مدرک تاریخی روایت کردید؟ گفت چنین چیزی در تاریخ نیست و من داستان گفته‌ام. گفتم خب شما تاریخ را تحریف کرده‌اید. چون چنین‌چیزی اصلاً در تاریخمان وجود ندارد که یک یهودی به خاطر مخالفت با اندیشه صهیونیسم کشته شود. ایشان گفت من به خاطر همین جداسازی یهودیت از صهیونیسم این‌کار را کردم. این‌صحبت‌ها منجر به جلسه مفصلی شد که در نهایت آقای فتحی گفت من دیگر سریال سیاسی نمی‌سازم.

اشکال دیگر این‌سریال، تأیید هولوکاست بود. گفتیم آقا وقتی اسناد و مدارکی وجود دارد که یهودی‌ها چنین‌استفاده‌هایی از این‌ماجرا می‌کنند، چرا ابزار و امکانات صدا و سیمای ایران را برای یک‌مفهوم صهیونیستی به کار گرفته‌اید؟

* برداشتم این است که وجه رمانتیک و احساسی کار بر آقای فتحی غلبه کرده و وارد حس همدردی و همذات‌پنداری با شخصیت دختر یهودی قصه‌اش شده است.

اشکال سوم هم این بود که از آموزه‌ها، ابزار و امکانات تبلیغات صهیونیستی به وفور در این‌فیلم استفاده شده بود. ما تعدادی کتاب به جلسه برده بودیم و همه واقف شدند که این‌سریال واقعاً این‌اشکالات را دارد.

* یعنی خواسته یا ناخواسته در خدمت گفتمان صهیونیستی بود.

درخواست ما چه بود؟ این که دیگر این‌کار را نکنید. اما زمانی ما را برای دادن توضیحات دعوت کردند که آخرین قسمت سریال پخش شده بود. ما هم گفتیم اشتباهی کرده‌اید. ولی بازپخش‌اش نکنید!

* ولی بارها بازپخش شد.

و آن‌جا گفتیم یک‌سریال دیگر هم در کنداکتور پخش‌تان هست که همین‌طور است. گفتند چه سریالی؟ گفتیم «گیلعاد». این‌سریال هم همان‌مفهوم را داشت ولی ضعیف‌تر که اگر اشتباه نکنم در برنامه پخش شبکه دو بود. به مدیر شبکه دو گفتم و ایشان گفت بله ما این‌سریال را داریم. آن‌موقع هنوز پخشش شروع نشده بود. من سریال را دیده بودم. گفتم این‌سریال هم این‌اشکالات را دارد و اگر واقعاً به این‌نتیجه رسیده‌اید که حرف‌های ما درست است، این‌سریال هم مثل «مدار صفر درجه» است. آن‌سریال را ۶ ماه از کنداکتور پخش درآوردند ولی بعد پخشش کردند.

متأسفانه نبود نظام‌نامه باعث می‌شود هر کارگردان و نویسنده از این بلبشوی تبلیغاتی و فرهنگی در صداوسیما استفاده کرده و می‌تواند به‌راحتی عامل نفوذ باشد. ممکن است خودش واقعاً نیت صهیونیستی نداشته باشد ولی می‌تواند از یک تفکر صهیونیستی خط بگیرد. کما این‌که الان در شبکه‌های خانگی و پلتفرم‌ها شاهد این‌مساله هستیم. همین اواخر در فصلنامه ۱۵ خرداد در قالب یک مقاله نوشتم که «آقا چه دلیل و ضرورتی دارد در یک‌بازه زمانی کوتاه درست بعد از دوره‌ای که هولوکاست در ایران مورد تردید و انکار قرار گرفته، این‌همه کتاب درباره هولوکاست چاپ شود؟» یعنی این‌مساله در دوره‌ای انکار شد و سپس تعداد زیادی کتاب به سرعت درباره‌اش چاپ شد. کتاب هانا آرنت برای دهه ۱۹۷۰ میلادی است. چه‌ضرورتی دارد جامعه ما امروز این کتاب را منتشر کند؟

* «آیشمن در اورشلیم» را می‌گوئید؟

بله. چه ضرورتی دارد؟ بعد هم در آثار سینمایی در پلتفرم روبیکا یک سریال در باب اثبات هولوکاست پخش شد. به‌تازگی درباره این‌فیلم شنیده‌ام که درباره اثبات هولوکاست است. در جشنواره فیلم فجر ۱۴۰۲ مطرح و مورد توجه واقع شد.

شما گفتید نکند نازی‌ها عامل یهودی‌ها بوده باشند. این‌ها اصلاً با هم قرارداد داشته‌اند. در کتاب به «قرارداد هاوارا» اشاره کرده‌ام که صهیونیست‌ها طبق آن، برای مهاجرت‌دادن یهودی‌ها با حکومت هیتلر همکاری داشته‌اند. نکته سومم درباره داستان آیشمن و جریان محاکمه آیشمن در اورشلیم یا قدس است. فیلم‌هایش را دیده‌ام ولی هیچ‌وقت مشروح مذاکرات را ندیده‌ام و نمی‌دانم در دادگاهش چه گذشته است متأسفانه نه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نه در صدا و سیما این‌نظام‌نامه وجود ندارد. خوشبینانه‌ترین حالت این است که ظرفیت و امکاناتمان در مسیر اهداف صهیونیستی به کار گرفته شود و بدبینانه‌ترین حالت هم این است که نفوذ کرده‌اند و سریال‌هایی در سطح الف تولید می‌کنند که در خدمت گفتمان صهیونیستی هستند.

* پوشش و ویترین ظاهرشان هم عشق و مسائل رمانتیک است. مثلاً همان «مدار صفر درجه» عشق یک پسر مسلمان ایرانی به یک دختر یهودی فرانسوی بود. به نکته خوبی اشاره کردید. من «آیشمن در اورشلیم» را خواندم. آیشمن همان‌طور که هانا آرنت می‌گوید بزرگ‌ترین خدمت را به مهاجرت یهودیان به اسرائیل کرده است. گاهی فکر می‌کنم نکند نازی‌ها هم عمله یهودیان بوده باشند. ولی واقعاً برایم سوال است با آن‌همه خدمات آیشمن چرا باید در نهایت اعدام شود؟ آیا یک‌نمایش بود که بن گوریون پز بدهد که ببینید ما یک دشمن یهود را از کجا آوردیم و اعدام کردیم؟

اولاً این‌تصریح را داشته باشیم که هر اثری که در باب اثبات هولوکاست باشد، مردود است؛ این فرض اولیه. ثانیاً هانا آرنت در «آیشمن در اورشلیم» و کتاب دیگرش «یهودستیزی» دنبال اثبات یک نظریه درباب ابتذال شر است و آن را توضیح می‌دهد. شما گفتید نکند نازی‌ها عامل یهودی‌ها بوده باشند. این‌ها اصلاً با هم قرارداد داشته‌اند. در کتاب به «قرارداد هاوارا» اشاره کرده‌ام که صهیونیست‌ها طبق آن، برای مهاجرت‌دادن یهودی‌ها با حکومت هیتلر همکاری داشته‌اند. نکته سومم درباره داستان آیشمن و جریان محاکمه آیشمن در اورشلیم یا قدس است. فیلم‌هایش را دیده‌ام ولی هیچ‌وقت مشروح مذاکرات را ندیده‌ام و نمی‌دانم در دادگاهش چه گذشته است.

* تازه این را هم از دید هانا آرنت در اختیار داریم که بناست به‌عنوان خبرنگار، دادگاه را برای ما روایت کند. معلوم نیست راست بگوید یا دروغ!

او بیشتر دنبال اثبات نظریه ابتذال شر است…

* و از این رهگذر خدمتش را هم به اسرائیل می‌کند.

بله؛ با تأیید هولوکاست. همه این‌ها منجر به این می‌شود که به مخاطب القا کنید یک برنامه سیستماتیک برای نابودی یهودی‌ها در جنگ جهانی دوم از طریق کوره‌های آدم‌سوزی و اتاق گاز وجود داشته است. اگر این را از هر طریقی به بباورانید موفق شده‌اید.

از دادگاه آیشمن این‌گزارش ارائه شده که بازماندگان هولوکاست آمده‌اند و چه گفته‌اند. در حالی‌که همه این‌ها می‌توانند برنامه‌ریزی‌شده باشند. کما این‌که امروز هم که این‌همه سال از جنگ جهانی دوم، گذشته تعدادی را به‌عنوان نازی تحت تعقیب قرار می‌دهند که در کشتار یهودیان نقش داشته‌اند. یا مثلاً از فردی به‌خاطر بازمانده هولوکاست‌بودن تمجید می‌کنند. همه این‌ها در دستگاه تبلیغات صهیونیستی قابل پرداخت هستند؛ همین‌طور خاطراتی که در این‌باره چاپ می‌شوند.

واقعاً جایی نیست که آیشمن گفته باشد من عامل هیتلر برای کشتار یهود بوده‌ام. هرچه هست از جانب خود یهودی‌هاست که «او اتهامش را پذیرفت و ما هم حکمش را دادیم و اجرا شد.» ولی مشخصاً درباره آیشمن، باز هم به این‌نتیجه نرسیدم که آیشمن این اذعان و اعتراف را داشته که هیتلر طرح کشتار سیستماتیک داشته است. چیزهای دیگری هم هست که خود یهودی‌ها برای غلیظ کردن داستان هولوکاست به آن‌ها دامن می‌زنند. کتاب من درباره یهودستیزی است. ولی وقتی کتاب «نبرد من هیتلر» را می‌خواندم، به هیچ‌عنوان نتوانستم حتی یک سند به آن ارجاع بدهم.

* چرا؟

وقتی کتاب را خواندم، دیدم سرشار از اندیشه‌های ضدیهودی است و آدم متعجب می‌شود یک‌فرد عادی چرا باید این‌همه ضدیهودی باشد. و شک کردم. آیا این‌کتاب واقعاً برای هیتلر است یا نه؟ واقعاً با مراجعه به منابع مختلف دیدم هیچ آدم حسابی و پژوهشگر کاربلد به «نبرد من» ارجاع نمی‌دهد. یعنی نمی‌شود اطمینان داشت اثر هیتلر است.

* این‌کتاب تا ۲۰۱۶ در آلمان ممنوع بود. تا آن‌زمان فرصت داشته‌اند یک‌نسخه جعلی از آن بیرون بدهند. و یک‌نکته هم درباره آیشمن. با فرض قبول همه گزارش‌های هانا آرنت و راست‌بودنشان، اعدام آیشمن را چه کسی دیده و چه عکسی از آن وجود دارد؟

در اسرائیل از نظر قانونی، صدور حکم اعدام وجود ندارد. یعنی برای هیچ‌کسی حکم اعدام صادر نمی‌کنند. بالاترین حکم‌شان زندان‌های طویل المدت و حبس ابد است. یک فرد به نام محمد مرغوثی هست که به چندصد سال حبس ابد محکوم شده است. یا ایگال امین که اسحاق رابین را ترور کرد، اعدام نگرفت حبس ابد گرفت. دو نفر در اسرائیل حکم اعدام گرفتند؛ یک فلسطینی و دیگری همین آیشمن. من هم دنبال تحقیق این که اعدام شد یا نشد نرفتم. ولی در منابع مختلف خواندم که اعدامش کردند و جسدش را سوزاندند و خاکسترش را هم به دریا ریختند. یعنی اثری از او به جا نمانده است.

واقعاً جایی نیست که آیشمن گفته باشد من عامل هیتلر برای کشتار یهود بوده‌ام. هرچه هست از جانب خود یهودی‌هاست که «او اتهامش را پذیرفت و ما هم حکمش را دادیم و اجرا شد.»

* با فرض پذیرش تحریف و دست بردن در «نبرد من»، هیتلری که در این کتاب دیدم یک فرد کاملاً اخلاق‌مدار است. به روابط غیراخلاقی می‌تازد و می‌گوید رفتارهای خارج از عرف و بی‌شرمانه را یهودی‌ها در فرهنگ و هنر باب می‌کنند. نمی دانم شاید خود یهودی‌ها این‌ها را نوشته‌اند!

من واقعاً دنبال این بودم که ببینم حرف حساب هیتلر چه بوده و چه‌چیزی به‌عنوان نظام فکری‌اش منتشر شده است. به‌طور اتفاقی متوجه شدم هیتلر در زمان رضاشاه، جزوه منشورات رایش را به رضاشاه هدیه داده که که اگر می‌خواهید ما را بشناسید و بدانید چه می‌گوئیم، این منبع اش است. رضاشاه این‌جزوه را گرفته و بعد به کتابخانه ملی اهدا کرده که به‌عنوان منبع مرجع ثبت بشود. برای رسیدن به این‌سند پیگیری کردم و از دوستی شنیدم که وقتی به کتابخانه ملی مراجعه کرده، نتوانسته این سند را پیدا کند.

این‌سند قابل اطمینان‌ترین مدرکی است که از هیتلر وجود دارد و می‌شود گفت دربرگیرنده اندیشه‌های هیتلر است. اما دوست محقق من نتوانست پیدایش کند. همین دوست ما درباره فردی که در جنگ جهانی دوم به خیانت مشهور شده و رئیس جمهور مستقر در فرانسه است؛ یعنی مارشال پتن، کاری پژوهشی کرده است. تصویری که در تاریخ‌نویسی بعد از جنگ جهانی دوم از پتن مطرح است، یک فرد کاملاً خائن و همدست با نازی‌هاست. در حالی‌که با رجوع به برخی منابع، می‌بینیم تجدیدنظرطلب‌های تاریخی مثل دیوید ایروین که در آمریکا هستند، می‌گویند مارشال پتن از همین شخصیت‌هایی است که تصویر نادرستی از او منتشر شده است. این‌تجدیدنظرطلب‌ها نه‌فقط درباره هولوکاست که درباره جنگ جهانی دوم هم قائل به این‌نظریه هستند که تصویر درستی ارائه نشده است.

چون هیتلر در جنگ جهانی دوم شکست خورد، هرچیزی را می‌توان به او منتسب کرد. چون تاریخ را…

* قوم غالب می‌نویسد.

درباره پتن هم همین‌طور است. واقعاً درباره هیتلر هم حقیقت را نمی‌دانیم. خیلی از چیزهایی که درباره او شنیده‌ایم، از متفقین شنیده‌ایم.

یهودیان مقیم اسرائیل پیاده‌نظام صهیونیسم هستند

* هیتلر توانست مقابل آن‌جهان یهودی‌شده که جنگ جهانی اول را به راه انداخته و آن‌همه خفت و خواری را به آلمان تحمیل کرده، ایستاد و شکستش داد. جنگ جهانی اول واقعاً قوانین استعماری سنگینی را به آلمان تحمیل کرد. می‌بینیم که بعد از جنگ زغال سنگش را فرانسه می‌برد و باقی ثروت‌هایش را کشورهای دیگر یهودی‌شده. اما هیتلر توانست آن‌آلمان شکست‌خورده را متحد و یکپارچه کند. شاید این‌روایت راست یا دروغ باشد. اما او مقابل آن‌جهان یهودی قد علم، و چندسال مقاومت کرد. لوئیس مارشالکو می‌گوید روایت غالبی که اول آلمان به لهستان حمله و جنگ جهانی دوم را شروع کرد، یک‌روایت یهودی و دروغ است. این‌لهستان بود که به آلمان حمله کرد.

در مجموع، می‌توانیم بگوییم رمز ماندگاری و دوام یهودی‌ها در سده‌های تاریخی این است که تاریخ را قلب و به نفع خودشان تحریف می‌کنند. بدیهی است که هیتلر این‌چیزی که درباره‌اش می‌گویند و دستگاه‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای‌شان در بوق و کرنا می‌کنند نیست و با این‌تصویر تطابق ندارد.

از این نکات تاریخی خیلی داریم. یکی از جدیدترین وقایع تاریخی که برای ما معلوم شده، کشتار ایرانیان در جنگ جهانی دوم توسط متفقین است که چه تعداد بر اثر قحطی که ساخته و پرداخته آن‌طرفی‌ها بوده کشته شدند. این مساله تا پیش از این، کاملاً مغفول بود. آقای (محمدقلی) مجد در کتابش اسنادی را آورده و گفته نزدیک به نصف جمعیت ایران به‌خاطر قحطی کشته شدند.

* این حادثه بزرگ می‌تواند موضوع یک‌فیلم سینمایی بزرگ و هالیوودی باشد ولی نمی‌شود. نکته دیگر درباره کار رسانه‌های یهودی است. خبر مرگ پنجاه شصت یا پنجاه نفر در بوسنی یا هر نقطه‌ای از دنیا اهمیت ندارد اما خبر عروسی آنجلینا جولی اهمیت بیشتری دارد و همه آن را منتشر می‌کنند. این، همان علم یهودی رسانه است که شخصیت یک‌هنرپیشه را تا این‌حد بزرگ می‌کنند که مرگ آن‌همه آدم مقابلش اهمیت ندارد.

برای جمع‌بندی به موضوع هولوکاست اشاره کنم. هولوکاست برای یهودیان، همچنان نان‌دانی است. خودتان هم به آن‌جمله گلدا مایر اشاره کردید. متاسفانه با یک استاد دانشگاه موجه صحبت می‌کردم و گفتم هولوکاست اتفاق نیافتاده است. ولی او می‌گفت اتفاق افتاده است. یعنی خودی‌ها هم این‌دروغ را باور کرده‌اند. پس هنوز برای یهودی‌ها بهره‌وری دارد و به قول گلدا مایر بعد از آن اسرائیلی‌ها مجاز به انجام هرکاری هستند. اما از بزرگی این‌دروغ مشخص است که دروغ است. رمز دیگر کار یهودیان این است که تا جایی که بصرفد، از نان‌دانی‌ها استفاده می‌کنند.

مظلوم‌نمایی برای حیات یهود لازم است و هر جایی هم که این مظلومیت را با طراحی داستان‌های بزرگ از یهودستیزی مطرح کنند برایشان آورده دارد.

* شما به این هم اشاره کرده‌اید که هیچ‌وقت آن‌طرف داستان را نمی‌گویند. همیشه می‌گویند یهودستیزی هست و ما را زده‌اند…

ولی دلایلش را نمی‌گویند.

* بر فرض دروغ‌هایی که درباره هیتلر می‌گویند، راست باشند. اما هیچ وقت نمی‌گویند با هیتلر چه کار کرده‌اند که به قول شما در نبرد من اش این همه تنفر از یهودی‌ها وجود دارد. این هم از دیگر رموز موفقیت یا ماندگاری یهودی هاست.

بله همین‌طور است.

source

kheiroshar.ir

توسط kheiroshar.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *