Wp Header Logo 960.png

محبوبه عظیم زاده | شهرآرانیوز؛ نسبت شعر و رسانه در نگاه اول روشن است و می‌شود به سادگی گفت «شعر یک رسانه است، چون می‌تواند مفاهیمی را از فرستنده پیام به گیرنده آن منتقل کند»، اما بررسی این نسبت و این رابطه شرح مفصل می‌طلبد. نکته مشخص دیگر این است که این رابطه، در گذر سال ها، دستخوش تحولات زیاد و بزرگی شده است؛ چه از لحاظ فرمی و چه از لحاظ محتوایی، و می‌توان بارزترین این تغییرات را در تحولاتی که خود رسانه به خود دیده است، دنبال کرد.

این نسبت و این رابطه، با همه متعلقات و جزئیاتش، چیزی است که محتوای اثر پژوهشی تازه محمود اکرامی فر را تشکیل می‌دهد؛ کتابی که نگارش آن تقریبا تمام شده است و بخش‌های متعددی را ذیل عنوان رابطه رسانه با شعر و شاعری دربرمی گیرد، ازجمله هوش مصنوعی و ظرفیت‌های آن برای سرایش و توزیع شعر و همچنین تأثیرات منفی آن، و دخالت‌هایی که فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی در این تولید و توزیع کرده است. 

به این‌ها اضافه کنید اثر رسانه‌های مدرن بر بیشترشدن تعداد شاعران، تولید و توزیع محتوا در روزگار کنونی و مباحثی، چون جهان وندی و شهروندی شاعر. به مناسبت همین پژوهش اخیر، ما با این شاعر و نویسنده گفت وگویی کرده ایم تا برایمان از نسبت شعر و دنیای شاعران با رسانه بیشتر بگوید.

شعر مجموعه‌ای از نمادهاست که محمل پیام اند

محمود اکرامی فر در مقدمه صحبت هایش به ما می‌گوید: از یک نگاه، شعر رسانه است، چون می‌تواند مفاهیمی را از فرستنده پیام به گیرنده آن منتقل کند؛ از زاویه‌ای دیگر، اما شعر مجموعه‌ای از نمادهاست که محمل پیام هاست و شاعر پیام‌های اجتماعی، اعتراضی، عاشقانه و… خود را بر کلمات و موسیقی شعر سوار می‌کند. شاعر برای اینکه بسته بندی بهتر و اثرگذارتری داشته باشد، شعر را انتخاب می‌کند و برای مخاطبان یا گیرندگان خود می‌فرستد. 

در این حالت، شعر دیگر یک رسانه نیست، بلکه مجموعه‌ای از نمادهاست؛ نماد‌های نوشتاری، موسیقایی، مرتبط با فضاسازی و. اینجا رسانه می‌تواند روزنامه باشد یا رادیو، کتاب و…. نکته این است که در هر دو تعریف، وظیفه شعر انتقال پیام است و تسهیل ارتباطات و تعاملات بین شاعر که تولیدکننده و فرستنده پیام است و مخاطبان و خوانندگان شعر که گیرندگان آن هستند.

ما در عصر شاعر-رسانه زندگی می‌کنیم.

اما رابطه شعر و رسانه در روزگار کنونی ازچه قرار است؟ آشکار است که این دو نسبت دیرینه و همیشگی با یکدیگر داشته اند، اما این نسبت در گذر زمان دچار چه تغییرات و تحولاتی شده است؟ اکرامی فر بر این باور است که: امروزه و باتوجه به وجود رسانه‌های جدید، علاوه بر اینکه شاعر یک رسانه است، شعر هم یک رسانه است. ما در عصر انسان-رسانه، و باتوجه به موضوع خودمان، شاعر-رسانه زندگی می‌کنیم. شاعر درواقع مهندسی پیام را انجام می‌دهد. یک رسانه بزرگ مثل صداوسیما چه می‌کند؟ تعیین پیام، سفارش پیام، تولید پیام و بعد دروازه بانی و توزیع آن، و سنجش بازخورد. 

شاعر با ابزار ارتباطی و تعاملی تازه‌ای که در دسترس دارد، مثل همین گوشی‌های همراه، می‌تواند خودش همه این قدم‌ها را بردارد. یعنی خودش تعیین می‌کند چه پیامی را تولید و منتقل کند و درباره چه موضوعی شعر بگوید، آن را به چه صورتی تولید کند؛ شنیداری، دیداری و…، بعد دروازه بانی کند و تعیین کند پیامش در چه بازه زمانی‌ای توزیع شود و درنهایت هم ارسال می‌کند و بازخورد‌های مردم از شعرش را می‌سنجد. 

این شاعر-رسانه بودن به او قدرت می‌دهد، باعث استقلالش می‌شود و خودبسندگی و خودکفایی و خوداتکایی. ازاین حیث، شاعران کنونی نسبت به شاعران گذشته خیلی به رسانه‌های رسمی وابسته نیستند. گاهی تعداد دنبال کنندگان صفحات یک شاعر از تیراژ و دنبال کنندگان یک روزنامه بیشتر است. رسانه حتی روی دغدغه‌های شاعر هم اثرگذار است. رسانه‌هایی که برد جهانی دارند، دغدغه‌های جهانی را راحت‌تر منتقل می‌کنند. 

من اگر حرفی درباره لبنان می‌زنم، باید مردم جهان را مخاطب قرار بدهم. این است که رسانه‌های جدید هم در تولید محتوا، هم توزیع و دروازه بانی آن بسیار نقش دارند. حالا باقی داستان برمی گردد به اینکه آیا شاعر سواد رسانه‌ای لازم را دارد یا نه، آیا فقط سواد رایانه‌ای دارد یا سواد رسانه‌ای هم دارد. اگر شاعر علاوه بر سواد رایانه ای، سواد رسانه‌ای هم داشته باشد، آن موقع توان تعیین، ارزیابی، دستیابی، بازیابی و دروازه بانی اش بهتر خواهد بود.

شاعر به سفارش دلش شعر می‌گوید

رسالت شعر و شاعری چه؟ در این حالت، تحت تأثیر قرار نمی‌گیرد؟ شعرسرودن سفارشی نمی‌شود؟ اکرامی فر در پاسخ به این سؤال می‌گوید: شاعر به سفارش شما کار نمی‌کند، به سفارش دلش کار می‌کند. برخی آدم‌ها فقط مصرف کننده محتوا هستند. یعنی گوشی دستشان است و می‌خواهند ببینند چه خبر است. اما شاعر تولیدکننده محتواست. گوشی دستش است و می‌خواهد ببیند چه بگوید. این خیلی فرق می‌کند. 

بعضی مردم مصرف کننده پیام اند، بعضی توضیح دهنده آن و برخی توزیع کننده. اما شاعر تولیدکننده پیام است. یعنی ضرورتی ندارد شما به او بگویید چه بگوید و چه نگوید. شاعر آنچه را می‌گوید که دلش بگوید. یعنی «حرمت برای حرف همه قائلم ولی/ من شاعرم به حرف دلم گوش می‌کنم». پس به سفارش دلم شعر می‌گویم، سوژه انتخاب می‌کنم، دروازه بانی می‌کنم، چندرسانه‌ای تولید می‌کنم؛ باتوجه به سواد رسانه‌ای ام. در انتها سنجش بازخورد‌ها برای تولید کار‌های بعد من می‌تواند مؤثر و مفید باشد.

چیزی که کارکردش به روز نشود، از دایره مصرف خارج می‌شود

محمود اکرامی فر در بخش دیگری از صحبتش می‌گوید که نه تنها شعر، بلکه کارکرد بسیاری از مفاهیم، در گذر زمان عوض شده است: شعر کارکردش عوض شده است. همه چیز همین است. براساس مکتب کارکردگرایی، چیزی که نتواند کارکردش را در وضعیت‌های متعدد حفظ کند، از دایره مصرف مردم خارج می‌شود.

مثلا انقلابی که گوشی‌های تلفن همراه در زندگی مردم ایجاد کرد، انقلاب اکتبر شوروی یا انقلاب صنعتی ایجاد نکرد. چون با این گوشی‌ها بود که دایره ارتباطات، نوع ارتباطات، نوع مصرف و نوع دسترسی‌ها به شرایط جهانی فرق کرد؛ لذا شعر، هم به عنوان یک رسانه و هم به عنوان بسته محتوایی رسانه، اگر نتواند تغییر کارکرد و وضعیت دهد، از دایره مصرف حذف می‌شود. 

شعر باتوجه به اینکه رسانه‌های جدید از اتصال پذیری، تبدیل پذیری، ناهم زمانی و تحرک پذیری برخوردارند و می‌توانند در وضعیت‌های متفاوت سرویس بدهند، نه تنها توانسته است خود را با این وضعیت وفق بدهد، بلکه توانسته است در قالب‌های جدیدتری خود را به مخاطب ارائه کند. مثلا در قالب صدا یا تصویر، و، چون به صورت چندرسانه‌ای تولید و توزیع می‌شود، می‌تواند اثرگذاری بیشتری داشته باشد. چون حواس بیشتری را از مخاطب درگیر می‌کند. ضمن اینکه شعر یک رسانه گرم است. یعنی شما وقتی شعری را می‌شنوید، متناسب با ظرفیت ذهنی و عاطفی و تخیلی خود، از آن بهره برداری می‌کنید. پس تأویل پذیری شعر بیشتر می‌شود. 

براساس نظریه هرمنوتیک، شما می‌توانید در وضعیت کنونی تأویل پذیری بیشتری از شعر داشته باشید. یعنی من شعری می‌گویم و چیزی مدنظر دارم. اگر شعر من خوب باشد، شما با یک آینه روبه رو می‌شوید، نه یک قاب عکس. شما وقتی مقابل آینه می‌ایستید، خودتان را می‌بینید و پشت سرتان را. حال، پشت سر شما چیست؟ تجربه‌های فردی و جمعی که حاصل زیست فردی و زیست اجتماعی و هنری و سیاسی و خانوادگی شماست. یعنی شما براساس ذهنیت خودتان شعر من را می‌فهمید و تفسیر و تأویل می‌کنید. شعر به تعداد مخاطبان خود دارای مفاهیم متفاوتی است.

امروزه کارکرد‌های شعر بیشتر شده است

در گذر همه این سال‌ها و با همه تحولات فرمی و محتوایی شعر، برخی معتقدند شعر دیگر مخاطب خود را ندارد و عده‌ای نیز براین باورند که شعر همیشه شعر است و در هر وضعیتی مخاطبان خود را دارد. مخاطب کجای این داستان است؟ آیا می‌توانیم بگوییم مخاطب شعر کم شده است؟

او می‌گوید: من باورم این است که رسانه‌های جدید و تعاملی و بین فردی که امروز مخاطب دارند و ما در سطح انسان-رسانه یا شهروند-رسانه یا شاعر-رسانه داریم درباره اش حرف می‌زنیم، باعث شده است تا هم تولیدکننده‌های شعر بیشتر شوند و هم مصرف کننده‌های شعر، و شعر از عرصه خاصی که در آن حضور داشته است، به عرصه‌های متعددی از زندگی تا مرگ و تولد رسوخ پیدا کند. 

یعنی اگر شعر در گذشته بیشتر در دربار بوده و در کتیبه‌ها و روزنامه‌ها و کتاب ها، امروز به جشن تولد‌ها و سنگ مزار‌ها هم رسیده است. هم کارکرد‌های شعر و هم محل‌های توزیع آن زیادتر شده است. اما بااینکه تولید و تولیدکننده شعر بیشتر شده، نمی‌توانیم بگوییم شعر قوی‌تر شده است. فقط می‌توانیم بگوییم شعر بیشتر شده است. یعنی از لحاظ کمی بیشتر شده است، ولی از لحاظ کیفی من باورم نیست که بیشتر شده باشد.

source

kheiroshar.ir

توسط kheiroshar.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *