گروه اندیشه خبرگزاری تسنیم: یکی از چالشهای اساسیِ جامعه مذهبی ما، تطبیق حوادث آخرالزمانی با رویدادهای کنونی است که بهویژه در شرایط بحرانهای جهانی و منطقهای مانند جنگها و حوادث سیاسی، شدت بیشتری یافته است. بهطور خاص، در سالهای اخیر، برخی تحلیلگران و فعالان دینی تلاش کردهاند تا حوادث جاری مانند بحران سوریه را با پیشگوییهای آخرالزمانی، به ویژه ظهور سفیانی، تطبیق دهند. این تطبیقهابه دلیل شدت بحرانها و تشابهات ظاهری با نشانههای آخرالزمانی در جامعه مذهبی ما مورد توجه قرار گرفتهاند، هرچند این نوع عملکرد جامعهی مذهبی ما ناشی از حسی مثبت نسبت به ظهور منجی و امید به زیست در آن حکومت وعده داده شدهی خداوند در عصر ظهور است؛ حکومتی که سراسر عدالت و سلامت و شادی و سرور مؤمنان و تمحیق کافران است. در هر صورت این رویکرد معمولاً بدون توجه به دقت و تطبیق دقیق با ساختار زمانی و ترتیبی که در متون دینی برای وقوع این حوادث پیشبینی شده، انجام میشود.
در نگاه اول، چنین تحلیلهایی ممکن است جذاب و مرتبط به نظر برسند، اما بررسی دقیقتر احادیث آخرالزمانی نشان میدهد که:
نخست: بر اساس ترتیب حوادث ظهور، فاصله زیادی تا تحقق واقعی برخی وقایع مربوط به آینده بشریت وجود دارد.
دوم: همین ترتیب وقایع آخرالزمانی در منابع مختلف دچار تغییر و جابجایی شده است.
سوم: ابهام در برخی عبارتهای حدیثی مثل إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَان یا حکومت بنی فُلان.
ضمن آنکه حوادث آخرالزمانی جز آن معدود حتمیاتی که در روایات آمده، همگی بداءپذیرند، یعنی ممکن است خداوند حکم آنها را تغییر دهد.
در توضیح ترتیب حوادث ظهور میتوان گفت متون دینی، برای هر رویداد و نشانه آخرالزمانی، زمانبندی مشخصی در نظر گرفته شده است و تطبیق این حوادث با رویدادهای کنونی بدون توجه به این ترتیب زمانی، میتواند منجر به برداشتهای نادرست و انحرافی از آموزههای دینی شود. بنابراین، برای تحلیل صحیح و دقیق از حوادث آخرالزمانی، لازم است که علاوه بر دقت در تطبیق، زمانبندی دقیق و پیوستگی منطقی حوادث نیز مدنظر قرار گیرد تا از ایجاد نگرانیهای بیمورد و تحلیلهای غلط جلوگیری شود. این امر مستلزم بررسی دقیق صدها حدیثی است که درباره وقایع ظهور در منابعمان مندرج است.
متأسفانه، ضعف جدی در تولید محتوای مناسب و علمی در حوزه مهدویت و آخرالزمان از سوی مراکز حوزوی، بهویژه در زمینه تبیین درست نشانهها و حوادث مرتبط با این مقولهها، منجر به آن شده است که تطبیقهای ناصحیح و شتابزده از سوی برخی افراد و گروهها ارائه شود. این تطبیقها که عمدتاً بدون تحلیلهای دقیق و با توجه به وضعیتهای کنونی صورت میگیرند، نه تنها به درک صحیح و عمیق مردم از آموزههای دینی کمک نمیکنند، بلکه در بسیاری از موارد موجب ایجاد التهاب بیشتر و تشویش فکری در جامعه میشوند. علاوه بر این، عدم تعامل سازنده و کارآمد میان حوزههای علمیه و نهادهای فرهنگی و آموزشی باعث میشود که ظرفیتهای علمی موجود به درستی به جامعه منتقل نشده و زمینه برای سوءاستفاده از مفاهیم دینی فراهم گردد. در نتیجه، این وضعیت میتواند به گسترش برداشتهای غلط و انحرافی از مسائل آخرالزمانی منجر شده و به بحرانهای فکری و فرهنگی دامن بزند.
ماجرای سفیانی و تطبیق آن با حوادث سوریه یکی از بارزترین نمونههای چالشبرانگیز در تحلیلهای آخرالزمانی است که در سالهای اخیر در جامعه مذهبی مطرح شده است. برخی کاوشگران، تلاش کردهاند تا تحولات سوریه و ظهور گروهها و شخصیتهای خاص در این کشور را با پیشگوییهای دینی مربوط به سفیانی تطبیق دهند، به ویژه با توجه به خشونتها و بحرانهای پیچیده در این منطقه. اما این تطبیقها عمدتاً به دلیل بیتوجهی به دقت زمانی و ترتیبی که در متون دینی برای ظهور سفیانی ذکر شده، به برداشتهای نادرست و سطحی منجر شده است. در حالی که بررسی دقیقتر نشان میدهد که برای وقوع حوادث مربوط به سفیانی زمان و شرایط خاصی لازم است که هنوز فرا نرسیدهاند. این اشتباهات در تطبیق نه تنها موجب گمراهی در فهم صحیح مفاهیم دینی میشود، بلکه میتواند باعث افزایش نگرانیهای بیمورد در جامعه شود و فضای فکری مردم را به آشفتگی بکشد.
از بین صدها حدیث مربوط به سفیانی و ماجراهای او تنها به سه روایت از امام محمد باقر و امام صادق علیهما السلام بسنده میکنیم؛ روایاتی که نشان میدهد امام عصر عجل الله تعالی فرجه قبل از اعلام ظهور رسمیشان در مکه، همزمان با سفیانی خروج میکند و این خروج مطابق با قیام سید خراسانی جهت سرکوبی لشکریان کفر خواهد بود و همچنین قبل از خروج سفیانی با حوادث عجیبی مانند صیحههای آسمانی و خسف (فرو رفتن کافران در زمین) در مغرب و مشرق زمین همراه است.
اولین روایت مربوط به حدیثی از امام محمد باقر علیهالسلام در تفسیر عیاشی است. این کتاب یکی از اثار معتبر شیعه با رویکرد تفسیر روایی است.
روایت اول:
امام باقر علیهالسلام فرمود ای جابر (جابر جُعفی)؛ نخستین نقطهای که در زمین مغرب ویران میشود، سرزمین شام است. در آن زمان مردم بر سر سه پرچم با یکدیگر اختلاف پیدا میکنند: پرچم اصهب، پرچم ابقع و پرچم سفیانی. سپس سفیانی با ابقع روبرو میشود و با هم میجنگند و او (ارفع) و همراهانش را میکشد، همچنین پرچم اصهب را نیز شکست میدهد. پس از آن، سفیانی و همراهانش هیچ دغدغهای جز حرکت به سوی عراق نخواهند داشت. سپاهی از سفیانی به سمت قرقیسا حرکت میکند و در آنجا صد هزار نفر از گردنکشان کشته میشوند. سپس سفیانی سپاهی با هفتاد هزار نفر به سمت کوفه میفرستد و در آنجا مردم کوفه را به قتل میرسانند، به دار میآویزند و اسیر میکنند.
در حالی که این وقایع رخ میدهد، پرچمهایی از سمت خراسان ظاهر میشوند که با سرعت زیاد منزلگاهها را طی میکنند. در میان آنان گروهی از یاران قائم عجل الله تعالی فرجه نیز حضور دارند. فردی از موالی کوفه که از میان ضعیفان برخاسته است، قیام میکند، اما امیر سپاه سفیانی او را بین حیره و کوفه به قتل میرساند. سپس سفیانی سپاهی به سمت مدینه میفرستد. در این زمان مهدی (ع) از مدینه به مکه میگریزد. وقتی امیر سپاه سفیانی از خروج مهدی از مدینه مطلع میشود، سپاهی را به دنبال او روانه میکند. اما آن سپاه به مهدی نمیرسد تا اینکه او با حالتی خائف و منتظر (خائِفاً یَتَرَقَّبُ “21 قصص”) همانند موسی بن عمران علیهالسلام وارد مکه میشود.
سپس امام باقر علیهالسلام در ادامه حدیث فرمودند:
سپاه امیر سفیانی در منطقه بیداء فرود میآید. در این هنگام، ندایی از آسمان به گوش میرسد که میگوید: «ای بیداء، این قوم را نابود کن!» پس زمین بیداء آنها را فرو میبرد و هیچکس از آنان نجات نمییابد، جز سه نفر. خداوند چهرههای این سه نفر را به پشت سرشان برمیگرداند، و این سه نفر از قبیله کلب هستند.
در همین زمینه، این آیه نازل شده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا» یعنی ای کسانی که به شما کتاب (آسمانی) داده شده است، ایمان بیاورید به آنچه بر بنده ما نازل کردیم. (یعنی به قائم) «مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها» (پیش از آنکه چهرههایی را محو کرده و به پشت سر بازگردانیم). (تفسیر عیاشی، ج1، ص245)
روایت دوم:
شیخ کلینی در الکافی خود از عمر بن حنظلة نقل میکند که شنیدم از امام صادق علیه السّلام که میفرمود: پنج نشانه پیش از قیام حضرت قائم صورت خواهد گرفت: صیحه آسمانى، خروج سفیانى، فرو رفتن (لشکر سفیانى در بیداء)، کشته شدن نفس زکیه، خروج یمانى.
من عرض کردم: قربانت اگر یکى از خاندان شما پیش از وقوع این نشانهها خروج کند، با اوخروج کنیم؟ فرمود: نه. و چون فردا شد این آیه را براى آن حضرت خواندم: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ» یعنی (اگر بخواهیم بر ایشان آیه و نشانهاى از آسمان نازل کنیم که گردنهایشان در مقابل آن خاضع شود) (سوره شعراء آیه4) عرض کردم: آیا این نشانه همان صیحه آسمانى است؟ فرمود: آگاه باش که اگر آن باشد، گردن دشمنان خدا در برابرش خاضع شود. (الکافی (ط – الإسلامیة)، ج8، ص310)
در برخی روایات، خروج یمانی مقدم بر خروج سفیانی است.
روایت سوم:
حدیث سوم مربوط به کمال الدین شیخ صدوق است. این روایت از ابن عباس و ایشان از رسول خدا صلی الله علیه و آله در ماجرای معراج است: … خداوند پس از خبر درباره برخی وقایع آخرالزمان خطاب به رسولش فرمود «(در آن زمان) امیران کافر و اولیاى آنها فاجر و یارانشان ظالم و اندیشمندان آنها فاسق شوند. در این هنگام سه خسوف واقع میشود: خسوفى در مشرق و خسوفى در مغرب و خسوفى در جزیرة العرب. بصره به دست یکى از ذرّیّه تو ویران شود و زنگیان از وى پیروى کنند و یکى از فرزندان حسین بن علیّ قیام کند و دجّال از مشرق و از سیستان خروج کند و سفیانى ظاهر شود؛وَ عِنْدَ ذَلِکَ ثَلَاثَةُ خُسُوفٍ خَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ وَ خَسْفٌ بِالْمَغْرِبِ وَ خَسْفٌ بِجَزِیرَةِ الْعَرَبِ وَ خَرَابُ الْبَصْرَةِ عَلَى یَدِ رَجُلٍ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ یَتْبَعُهُ الزُّنُوجُ وَ خُرُوجُ رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ظُهُورُ الدَّجَّالِ یَخْرُجُ بِالْمَشْرِقِ مِنْ سِجِسْتَانَ وَ ظُهُورُ السُّفْیَانِی.» (کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص250، 251)
نتیجه آنکه نقطه اشتراک این وقایع، بروز حوادث عجیب و شگرفی است که تاکنون در زمین نظیر آن رخ نداده است و نقطه افتراق این احادیث، جابجایی زمان وقوع رویدادها است، بهگونهای که تشخیص تقدم یا تأخر هر یک بر دیگری بهراحتی ممکن نیست. وقوع صیحهای آسمانی که همه انسانها آن را میشنوند یا خسفی که زمین به فرمان خدا به یکباره دهان باز کرده و کافران را در خود میبلعد، از جمله حوادث شگرف و معجزهگونهای است که پیش از خروج سفیانی رخ میدهند. بهطور خاص، همین خسف سبب فرو رفتن سپاهیان سفیانی در زمین و در سرزمین بیداء میشود که به «خسف بیداء» مشهور است.
با وجود این احادیث و برخی تعارضاتی که در منابع روایی دیده میشود و نیز بروز حوادث شگرف، چگونه عدهای به خود اجازه میدهند به راحتی دست به تطبیق بزنند؟ بهویژه آنکه طبق برخی روایات، خروج سفیانی 6 ماه پیش از ظهور امام عجل الله تعالی فرجه رخ میدهد و طبق روایت اول، خروج سفیانی همراه با خروج امام عصر پیش از ظهور اصلیشان در مکه است. این تناقضات و تفاوتها نشان میدهد که تطبیقهای شتابزده به درک نادرست از حوادث آخرالزمان منجر میشود، لذا چنین تطبیقگرایی میتواند مصداق توقیت یا وقتگذاری در امر ظهور باشد، که به شدت از آن نهی شدهایم.
انتهایپیام/
source