Wp Header Logo 2907.png

سید محمد سادات اخوی شاعر و نویسنده، رییس سابق فرهنگسرای نوجوان و معاون هنری سابق سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران یادداشتی درباره احیای فرهنگسرای نوجوان نوشته است که در ادامه می‌خوانید.

یادداشت سید محمد سادات اخوی درباره احیای فرهنگسرای نوجوانبه گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، سید محمد سادات اخوی شاعر و نویسنده، رییس سابق فرهنگسرای نوجوان و معاون هنری سابق سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران یادداشتی درباره احیای فرهنگسرای نوجوان نوشته است که در ادامه می‌خوانید: 

نام #فرهنگسرای_رازی به #فرهنگسرای_نوجوان تغییر یافت
هنوز هم با این خبر ذوق می‌کنم و انگار خودمم که به جای برادر جوان‌ترم #حسین_شکیب_راد نازنین (رئیس فرهنگسرای کنونی نوجوان) بی‌تاب جشن افتتاح دوبارهٔ این عنوانم… بعد از ۲۳ سال.
با خوندن این عنوان در #خبرگزاری_مهر، پرتاب شدم به سال ۱۳۸۰ خورشیدی… زمانی که #افشین_علا رئیس #فرهنگسرای_کودک بود و من به دعوت دوطرفهٔ افشین و #حجت_الاسلام_زم رئیس وقت #سازمان_فرهنگی_هنری_شهرداری_تهران، عضو شورای تخصصی فرهنگسرای کودک شده بودم. نیاز به جلسه‌ای با آقای زم شد و در اون جلسه، پیشنهاد کردم فرهنگسرایی با عنوان #فرهنگسرای_نوجوان دایر بشه. هنوز از جلسه بیرون نرفته بودم‌ که طراحیش افتاد گردن خودم (!). یکی دو ماه بعد هم حکم رئیس فرهنگسرای نوجوان رو دادن به خودم. در اون‌دوره، سازمان، ۲۲ منطقه داشت که رئیسان فرهنگسراهاش باید بودجه‌شون رو از مدیران مناطق می‌گرفتن. چون منطقهٔ ۱۸ جای دفتر نداشتن و طفلی‌ها خودشون هم بالای یه کله‌پزی خانهٔ فرهنگ زده بودن، قرار شد تا مدتی در ساختمان اصلی سازمان بمونیم… جایی در خیابتن شهید مطهری، بعد از سهروردی، روبه‌روی خیابان شهید یوسفیان. فقط یه نیم‌واحد دو اتاقی داشتیم و کلی بروبیا. گروه خودم ترکیبی از چند همکار تکاور (!) بود: #سید_مهدی_دربندی (ابن‌تراب)، #مهدی_شیبانی_زاده، خانم #آزاده_مسکوب و #ناصر_ندافی.
بعد از چند ماه کار، مدیر منطقهٔ ۱۸ زنده‌یاد حجت‌الاسلام نام‌آور، موفق شد و‌ جایی رو‌ گرفت در انتهای #شهرک_ولی_عصر(ع) #یافت_آباد… در قلب #بوستان لواسانی که گویا رستورانی بازسازی و بهینه‌سازی شده بود. ما در سازمان طرح می‌دادیم و بودجه می‌رفت به منطقه. همین، سبب جدال اداری من و مرحوم نام‌آور شد… که اصرار می‌کرد تا به همون ساختمون می‌رفتیم در یافت‌آباد. من هم استدلال می‌کردم که‌چون فرهنگسرا «هویتی» و گستره‌ش کل تهران بود، نمی‌شد پرتاب می‌شدیم به جنوب غربی‌ترین جای #تهران. تا این که در صبح ۱۹ تیرماه ۱۳۸۱ خورشیدی، ناگهانی و تز سوی زنده‌یاد #مهدی سلیمی #معاون_امور_مناطق، آقای نام‌اور برکنار و من در دو ساعت، شدم مدیر منطقهٔ ۱۸ و هم‌زمان، رئبس فرهنگسرا… زورکی. پیش از معارفه با من و پنهانی شرط شده بود که باید همکاران‌ منطقه را پخش می‌کردم بین جاهای دیگر سازمان. من هم بعد از معارفه و دیدار دوستان منطقه، مخالف شدم و همه را نگه‌داشتم. هزینهٔ سرسختی‌ام را هم در قالب توقف بودجه دادم. الان، بعضی از رفقای همان روزها، بهترین دوستان من‌اند، کسانی شبیه آقا #جواد_حیدری_پور که بعدها خودش از مدیران فرهنگی موفق شد. تا زمستان همان سال، چه‌کارها که نکردیم!… پای مهم‌ترین چهره‌های ادبی و‌ هنری حوزهٔ نوجوانان به منطقهٔ ۱۸ باز شد. سحرها از خانه‌مان در کارگر شمالی (منطقهٔ ۶) می‌رفتم دفتر فرهنگسرا، اغلب روزها ظهرش می‌رفتم به ساختمان اصلی سازمان در خیابان مطهری (برای جلسه) و دوباره برمی‌گشتم منطقهٔ ۱۸ و نزدیک عصر هم از همان‌جا می‌رفتم به میدان آرژانتین، انتهای خیابان الوند #شبکه_۲ برای اجرای نوجوان با عنوان #حیاط_خلوت که تهیه‌_کننده اش آقا #سید_حسین_مناجاتی و مدیر گروه کودک و نوجوان شبکه هم آقا #مقصود_نعیمی_ذاکر بود. یک هفته بعد از انتصابم متأسفانه و به‌خاطر فشار روحی آن پیشامد، آقای نام‌آور فوت کرد و‌کام همه تلخ شد.
جشن‌های بزرگی که در فضای باز جلوی فرهنگسرا گرفتیم و‌حضور مستمر رفقای مجری سیما #کامیار_اسماعیلی #سید_عباس_سجادی، #سید_شهرام_شکیبا و #امیر_حسین_مدرس، جمعیت عجیب‌وغریبی را به جشن‌ها کشاند. از آنجا، درگیری ما با سردسته‌های قاچاق مواد مخدر شروع شد… چه‌می‌دانستیم به کجا رفته بودیم و نفهمیده بودیم که حضور ما، چه آسیبی به آن‌ها زده بود در جذب نوجوانان. با همکاری #شهردار دل‌سوز منطقه، #مهندس_مشهدی_یاری، مشغول راه‌انداختن نخستین سینما و گالری منطقه در ساختمان فرهنگسرا بودیم که سرمان گرم راه‌انداختن کتابخانهٔ آنجا هم شد، آن هم به اسم استاد #محمود_حکیمی (بعدها از دنیا رفتند)، #نویسنده پیش‌کسوت نوجوانان. بعد هم «کتابخانه‌های درمانگاهی» راه افتادند و ۲۴ کانون و کمیته و بیست‌وچند جشنواره، مسابقه و همایش ملی… که همه ختم شدند به طرح #روز_نوجوان در سال‌روز شهادت #شهید_فهمیده. شورای عالی مربوطه، اسم را به تقویم نمی‌برد اما ناگهان و در همان روز، کل شبکه‌های #صدا_و_سیما، جشن #روز_ملی_نوجوان‌ گرفتند!… یعنی قشنگ به روش «راه بنداز، جا بنداز» عمل کردیم. زیاده‌گویی نکنم که یک‌خروار خاطره و نکته دارم از سختی‌هایی که با دوستان کشیدیم تا عنوان پرشکوه #نوجوان جا افتاد در کل فعالیت‌های فرهنگسرایی تهران.
بعد هم در یک نیم‌روز و بعد از دو سال تلاش که یک سالش در منطقه بود، به‌همت عزیز دل‌سوز (!) و کسی که خودم سبب رشدش در بخش مدیریت شده بودم، با یک‌ گزارش آنچنانی و شبیه همهٔ حسادت‌ها، زیر پایم خالی شد و راهی قلمرو غرب سازمان (بلوار فردوس) شدم و نشستم پشت یک میز و شدم مشاور رئیس قلمرو غرب… و فاتحه نثار همهٔ آن کارها. یک سال بعد هم که رئیس بعدی سازمان آمد و به‌خاطر دوستی قدیمی در #تلویزیون، حکم مشاور رئیس سازمان را گرفتم، دو سه‌نفر از عوامل آن حرکت ناجوانمردانه، محض طلب حلالیت آمدند و… بگذریم.
پس از تعویض آن رئیس هم بزرگواری آمد که به‌کل ربطی به حوزهٔ فرهنگ نداشتند و انسانی شریف و با محبت و اثرپذیر بودند… طوری که با چند تحریک کلامی، تابلوهای فرهنگسرای نوجوان را هم کندند و تابلوی #فرهنگسرای_خاتم رفت بالا… بی«ربط»… بی‌دلیل و بی‌آینده‌نگری. بعد هم چهرهٔ قرآنی نازنین و زحمت‌کشیده، آقای #زکی_لو فرستاده شد به فرهنگسرای خاتم. 
… و حالا امروز، شاید کسی خوشحال‌تر از من نباشد که خبر احیای فرهنگسرای نوجوان را می‌شنود… و افسوس کسی بیش از من نباشد که در این ۲۳ سال، چه کارها می‌شد کرد برای نوجوانان و بی‌تدبیری‌ها مانع شدند.
بعدها، مدیر امور ادبی و‌ معاون هنری سازمان شدم اما همیشه دلم پیش نوجوانان منطقهٔ ۱۸ جا ماند… که با اندوه، گشته بودند دنبال گروه غیب‌شدهٔ ما.
احیای فرهنگسرای نوجوان را تبریک می‌گویم به برادرم شکیب‌راد و رئیس محترم سازمان فرهنگی – هنری شهرداری تهران، آقای #مهرداد_باقری و‌مجموعهٔ دوستان قدیم و تازهٔ سازمان.
#سید_محمد_سادات_اخوی / بیست‌وششم اسفندماه ۱۴۰۳ خورشیدی

source

kheiroshar.ir

توسط kheiroshar.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *