Wp Header Logo 1434.png

خبرگزاری تسنیم ـ علی عسگری؛  وقتی به رهبران آزادی‌خواه جهان نگاه می‌کنیم، افراد زیادی را می‌بینیم که در برابر استکبار ایستادگی کرده و نام خود را بر تارَک آسمان نشاندند، اما زمانی که به امام خمینی و باقی آنها می‌نگریم، پرسشی ذهنمان را مشغول می‌سازد که چه تفاوتی میان بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی و دیگر رهبران آزادی‌بخش وجود دارد؟

رهبر انقلاب اسلامی، در سخنرانی خود به مناسبت سی و ششمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) از دو عنصر اساسی «ولایت فقیه» و «استقلال ملی» برای انقلاب اسلامی نام بردند. عناصری که اگر چه به صورت جداگانه توانایی ایجاد بسیج مردمی بر ضد ظالمان را دارا هستند اما شاید به خودی خود ضمانتی را برای بقاء یک انقلاب در مدار خود، دارا نباشند.

ترکیب نظام سیاسی مبتنی بر شریعت اسلام به رهبری یک فقیه جامع‌الشرایط و برخورداری از ارزش‌های ملی همچون استقلال و آزادی، ایده‌ای برای تشکیل پایه‌های تمدنی بود که سال‌ها توسط استبداد سیاه حکومت‌های سلطنتی، نادیده انگاشته شده بود.

ولایت فقیه به عنوان نقطه‌ی مرکزی این ایده‌ی تمدنی، همان تفاوت موجود میان امام راحل و دیگر رهبران آزادی‌بخش جهان است. تفاوتی که حتی نگرش به استقلال سیاسی را یکسان نمی‌بیند و همین امر موجب توسعه‌ی گفتمان تمدن اسلامی در سایر نقاط دنیا را فراهم می‌سازد. در این مجال به مورد از ویژگی‌های‌ مهم ولایت فقیه اشاره می‌شود.

حفظ عقلانیت انقلابی

رهبر معظم انقلاب اسلامی در 14 خرداد 1404، با تأکید بر عقلانی بودن انقلاب اسلامی، تمایزی را متذکر شدند که شاید کمتر بدان توجه می‌شد، و آن حفظ عقلانیت پس از گذر از دوران انقلاب است.

در طول 300 سال گذشته، انقلاب‌های متعددی از سوی چپ‌ها و راست‌ها در غرب مدرن، صورت گرفت که هیچکدام به آنچه مدنظر داشتند، نرسیدند. از انقلاب کبیر فرانسه در 1789 گرفته تا انقلاب کمونیستی روسیه در قرن بیستم که بر پایه‌های اندیشه‌ی مارکسیسم استوار بود؛ هر یک بر محور نظام معنایی متناسب با خود صورت‌بندی شده بود که امتداد آن می‌توانست ظهور تمدنی جدید را وعده دهد، اما این اتفاق رقم نخورد.

علت عمده‌ی ناکامی انقلاب‌های سیاسی در غرب، عدم توجه به بنیان‌های فطری و غیرمادی بشری بود که با ساختار سکولاریزه شدن جهان مدرن، تناسب داشته و به هیچ روی دینی شدن آن را بر نمی‌تابید. این امر سبب بروز اخلاق مادی در میان جوامع غربی شد. اخلاقی که با نفی ایثار و مسئولیت‌پذیری اجتماعی، منفعت‌طلبی و بی‌تفاوتی عمومی را نتیجه داد تا در همین راستا انگیزه‌های انقلابی، فاقد رنگ و بوی اصلاح‌گرانه‌ی گذشته گردند.

 انقلاب اسلامی اما داستان دیگری دارد. قیام مردمی امام(ره) به عنوان یک انقلاب سیاسی با احیاء فطرت جمعی و تقویت اراده ملی، از نوع مبارزه و حکمرانی نوینی پرده برداشت که به هیچ عنوان توسط اندیشه‌های سکولار و مادی قابل درک و تحلیل نبود.

 اهتمام بینان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی به رشد هویت دینی و ملی مردم، موجب شکل‌گیری ساختار سیاسی جدیدی با عنوان «جمهوری اسلامی» شد. نظامی مردمی، که چارچوب‌اش را ولی فقیه با تبیین ارزش‌های والای دینی و انسانی، به واسطه‌ی رشد اندیشه‌ی عمومی تعیین می‌کند، تا ضمن تقویت استقلال سیاسی، عقلانیت انقلابی نیز پایدار بماند. نمونه‌ی بارز این سخن در مطالبات مردمی نسبت به برجام و یا انتخابات ریاست جمهوری قابل مشاهده است.

 به همین منظور بی‌راه نیست اگر دینی بودن نظام سیاسی ایران را  که در نظام ولایت فقیه تجسم یافته است، علت اصلی حفظ روحیه‌ی انقلابی پس گذشت 46 سال از انقلاب اسلامی بدانیم.

جهانی شدن مکتب اسلام

انقلاب 1357 در زمانه‌ای پدیدآمد، که مدرنیزم از همه‌ی ابزار سخت‌افزاری و نرم‌افزاری خود برای جهانی شدن بهره می‌برد. الگوهای رفتاری تعیین شده از سوی نهادهای بین‌المللی که خود ساختارهای نظم مدرن بودند، نشان از آن داشت که تمدن لیبرالیستی دیر یا زود امپراطوری دنیا را تصاحب خواهد کرد؛ اما با طلوع انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره)،  سودای سلطه بر جهان، به رؤیایی دست‌نیافتنی تبدیل شد.

معنویت موجود در بطن انقلاب اسلامی، حرف‌های جدیدی برای جهان بی‌روح غرب داشت. جهانی که سال‌ها مردمش را ابزار دست سیاست‌مداران، تاجران و سرمایه‌داران می‌دید، چون کودکی کنجکاو پای سخنان روحانی مذهبی نشسته بود که هیچ شباهتی به کشیشان مسیحی و یا خاخام‌های یهودی نداشت. برای مردم دنیا گاندی، چه‌گوارا، ماندلا و امثال آنها، قابل احترام بودند، ولی جنس امام خمینی و کلام او گویی جواهری کمیاب در میان مرداب متعفن دنیای صنعت‌زده‌ی غرب بود.

آن روز که جوانی ایتالیایی به نام « ادواردو آنیلی» فرزند یکی از بزرگ‌ترین سرمایه‌داران غرب، مجذوب سخنان امام راحل شد، باید پیش‌بینی می‌شد که انقلاب اسلامی با مرکزیت شریعت فطری اسلام، جهان اجتماعی دیگری را به دنیا معرفی خواهد کرد که روزی به عنوان جدی ترین رقیب آمال‌های لیبرالیسم شناخته می‌گردد.

البته جهانی شدن اسلام حرفی نبود که بعد از انقلاب بر سر زبان‌ها بیافتد. اندیشه‌ی مبارزه با رژیم صهیونیستی به عنوان فرزند خلف مدرنیزم، سخنی بود که امام خمینی(ره) سال‌ها پیش از انقلاب، مطرح کرده بودند. پوشیده نیست اگر چنین اندیشه‌ای پشتوانه‌ی دینی نمی‌یافت، افرادی همچون سید عباس موسوی و سید حسن‌ نصرالله نیز برای جدال در خط مقدمه جبهه‌ی مقاومت تربیت نمی‌شدند.

اشاعه‌ی گفتمان استکبار ستیز انقلاب هرچند ابتدا در حوزه‌های فرهنگی داخل کشور و با آغاز جنگ تحمیلی شدت یافت، اما بُن مایه‌های انسانی و الهی آن فراتر از مرزها رفت، تا آنجا که امروزه دانشجویان فرانسه، آلمان، آمریکا و انگلستان به تأسی از سخنان رهبران انقلاب اسلامی بر علیه آرمان‌های صهیونیستی غرب فریاد می‌زنند. آنها برای احیای مسئولیت‌پذیری اجتماعی و دوری از آفت عافیت‌طلبی، اخراج از دانشگاه‌ها را به جان می‌خرند تا هویت فطری بشر را که حلقه‌ی اتصال انسان به عالم ملکوت است، بار دیگر زنده کنند. این همان روحیه‌ای است که نظام اسلامی به رهبری ولی فقیه در جریان زیست اجتماعی دنیا احیاء و تقویت نمود.

با ذکر این دو ویژگی برجسته، می‌توان چنین اظهار داشت که انقلاب اسلامی اگر از ولایت فقیه تهی بود و چنانچه ظاهری دینی داشت، به سبب فقدان آن نمی‌توانست ساختار و نظمی اجتماعی بیابد، چه رسد که معانی سیاسی و اجتماعی‌اش را به عنوان الگویی برای مقاومت در برابر ظالمان جهان، ترسیم کند! به همین دلیل باید گفت، ولایت فقیه عنصری سازنده و الگویی عقلانی برای جهانی است که زین پس خواهان قدرت فطرت‌ است نه سلطه‌ی غرایز؛ تا جایی که بستری را برای تمدنی توحیدی و مهدوی فراهم آورد.

انتهای پیام/

source

kheiroshar.ir

توسط kheiroshar.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *