به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، عاشورا گنجینهای از معارف است که در ابعاد مختلف ظهور یافته است؛ از ابعاد اندیشگی و معرفتی گرفته تا وجوه مختلف هنری. عشق به سرور و سالار شهیدان نه رنگ و نژاد میشناسد، نه زبان مذهب که گفتهاند؛ ارادت به اباعبدالله الحسین(ع) مرز و جغرافیا نمیشناسد: «آموختم به رنگ و زبان و نژاد نیست/ جُون سیاهچهره تو روسپید شد».
در طی قرون متمادی پس از واقعه عاشورا، بسیاری از اهالی قلم و فرهنگ تلاش کردهاند تا با خلق اثری، شمهای از شکوه اشرف اولاد آدم را بیان کنند و بحر در کوزه ریزند:
«اگر به تحفه جانان هزار جان آری
محقر است نشاید که بر زبان آری
حدیث جان بر جانان همین مثل باشد
که زر به کان بری و گل به بوستان آری»
کتاب «رأس الحسین» از جمله این آثار است که تلاش دارد به سرنوشت سر مبارک سبط شهید پیامبر(ع) از لحظه شهادت در کربلا تا بازگشت آن به کربلا و الحاق سر به بدن مبارک حضرت بپردازد. کتاب حسین عبدالامیر النصراوی که با ترجمه سیدعلی مرتضوی از سوی بهنشر به چاپ رسیده، سفرنامهای است از سر مبارک امام حسین(ع) از زمانی که از بدن مطهر ایشان جدا شد و از دیاری به دیاری دیگر میرفت؛ همان سری که سهل بن سعد زمانی که آن را در شام بر سر نیزه میبیند، میگوید:
«سر مبارک بسیار باشکوه و نورانی بود. محاسن زیبایی داشت که آثار پیری در آن نمایان و با وسمه خضاب گردیده بود. چشمان درشت، ابروان کشیده، پیشانی بلند، بینی کشیده و بلندی داشت و در حالی که چشم به افق دوخته بود، رو به آسمان لبخندی بر لب داشت. باد با وزش خود به سمت شمال و جنوب، محاسن شریف آن حضرت را نوازش میکرد و او همانند امیرالمؤمنین بود».
و شاعر چه زیبا سروده است:
لهفی لرأسک فوق مسلوب القنا
یکسوه من انواره جلبابا
یتلوا الکتاب علی السنان و انما
رفعوا به فوق السنان کتابا
برای سرت که بر فراز نیزه است، افسوس میخورم، سری که جامهای از نور او را فراگرفته است. بر سر نیزه قرآن میخواند. همانا آنان قرآنی را بر سر نیزه گرفته بودند».
النصراوی در «رأس الحسین» ابتدا به انتقال سر مبارک حضرت سیدالشهدا(ع) به کوفه توسط خولی بن یزید اصبحی و حُمَید بن مسلم ازدی به دستور عمر بن سعد برای نشان دادن به عبیدالله ابن زیاد اشاره میکند؛ بخشی که در آن اوج قساوت سپاه عبیدالله و یزیدیان به تصویر کشیده میشود. سر مبارک سبط شهید پیامبر(ص) ابتدا و به تنهایی به کوفه فرستاده شد و سپس به دستور عمر بن سعد، سر دیگر شهدای دشت کربلا تمیز و سپس به همراه اهل بیت(ع) روانه کوفه شد. نویسنده که برای نگارش این کتاب از منابع متقن و متعدد شیعه و سنی استفاده کرده، روایتی روشن از عصر جاهلیت در سال 60 هجری ارائه میدهد؛ روایتهایی که نویسنده در این اثر ارائه میدهد، خود روضه باز است برای دوستداران اهل بیت(ع).
کتاب النصراوی به لحاظ موضوعی، اولین اثری نیست که به این موضوع میپردازد و تلاش دارد ضمن بیان بخشی از مصیبتی که بر اهل بیت پیامبر(ع) روا داشته شده، به این پرسش پاسخ دهد که مدفن سر مبارک حضرت کجاست؟
محل دفن سر مبارک حضرت سیدالشهدا(ع) از جمله موضوعات مورد اختلاف شیعه و سنی است. پیش از این نیز در برخی از آثار پژوهشی تلاش شده تا بخشی از ابهامات در این زمینه رفع شود. یکی از قدیمیترین کتابهای نوشته شده در این زمینه به ابن تیمیه، دانشور جنجالبرانگیز قرن هشتم هجری قمری، اختصاص دارد. اثر او که اتفاقاً با عنوان «رأس الحسین» نیز شناخته و گفته میشود بخشی از کتاب «استشهاد الحسین» است، در پی رد این ادعاست که مدفن سر مبارک، عسقلان و قاهره نیست؛ بلکه مدینه است. نویسنده برای اثبات این ادعا، ادله متعددی ارائه میدهد. اما النصراوی در کتاب خود، قول مشهور شیعه را مد نظر قرار داده و معتقد است که مدفن سر مبارک امام شهیدان، کربلاست.
نمایی از مسجد رأس الحسین(ع) در بعلبک
براساس روایتهای مختلف، سر مبارک امام حسین(ع) در شهرهای مدینه، نجف، کوفه، عسقلان، دمشق، قاهره و کربلا بوده است؛ بر این اساس بقعههای مختلفی در این شهرها با عنوان مقام رأس الحسین(ع) ایجاد شده که زیارتگاه عاشقان اباعبدالله الحسین(ع) است. مقصود از مقام رأس الحسین(ع) مکان هایی است که سر امام(ع) در آنجا دفن شده و یا جاهایی است که سر امام، مدت کوتاهی در آنجا نگهداری و سپس با گذشت زمان تبدیل به زیارتگاه شده است.
براساس روایتهای مشهور علمای شیعه، مدفن سر مبارک امام حسین(ع)، کربلاست که در اربعین به بدن مطهر ملحق شده و اصلاً دلیل اهمیت زیارت اربعین، همین اتفاق عنوان شده است. به عنوان نمونه، شیخ صدوق در اینباره معتقد است، امام سجاد(ع) همراه زنان از شام خارج شدند و سر امام حسین(ع) را به کربلا بازگردادند. سیدمرتضی نیز عنوان کرده است که سر امام حسین(ع) با پیکر ایشان در کربلا دفن شده است.
رأس الحسین(ع) در قاهره
النصراوی در «رأس الحسین» نیز با در نظر گرفتن این قول غالب در میان علمای شیعه، همراه سر مبارک شده و از وادی به وادی دیگر رفته، معجزاتی از ایشان را بیان کرده و از مصیبت اهل بیت(ع) در این سفر گفته است:
«ابن حجر» در کتاب «الصواعق المحرقه» مینویسد: هنگامی که سر امام حسین(ع) به خانه زیاد آورده شد، از دیوارهای آن خون جاری گشت و این اولین معجزه سر مبارک در قصر ابن زیاد بود. اما معجزه دوم: وقتی آن لعین سر امام را با دستان خود گرفت، همچنان به آن نگاه میکرد که ناگهان دستانش به لرزه افتاد. آن را روی ران خود گذاشت. یک قطره از خون گلوی امام بر روی لباس او چکید. از لباس نفوذ کرد و به بدنش رسید و در ران آن ملعون زخم بسیار وخیمی پدید آورد که هرچند مداوا کرد، باز هم درمان نشد و روز به روز متعفنتر میگردید. ابن زیاد برای از بین بردن بوی بد زخم خود، همیشه و تا دم مرگ مشک به همراه داشت.
آنگاه ابن زیاد سر امام را در مقابل خود گذاشت و با چوب خیزران به دندانهای پیشین امام میزد تا اینکه «زید ابن ارقم» به او گفت: «چوبهایت را از این لبها بردار، قسم به خداوند که خدایی جز او نیست، من لبهای رسول خدا(ص) را بر این لبهادیدم که بسیار میبوسید». …
از جمله ویژگیهای «رأس الحسین»، نثر روان نویسنده و مترجم و کمحجم بودن کتاب است که خواندن آن را بسیار ساده کرده است. از سوی دیگر، نویسنده کوشیده با استفاده از منابع مستند و متقن تاریخی و روایی، مانند الارشاد، الکافی، بحارالانوار، اللهوف و… روایتی مستند و قابل اتکا ارائه دهد. علاقهمندان برای تهیه این کتاب میتوانند به فروشگاههای کتاب انتشارات به نشر و یا به نشانی سایت www.behnashr.ir مراجعه کنند.
انتهای پیام/
source