خبرگزاری تسنیم ـ علی صالحی؛ اگر هویت را نه صرفاً بهمثابه بازتابی اجتماعی یا پدیدهای فرهنگی، بلکه جلوه ای از خودآگاهی تمدنی بدانیم، دفاع مقدس2 را باید لحظهای خاص و تعیینکننده در فرایند تکوین و بازتعریف این خودآگاهی تلقی کرد. این رخداد کوتاه، اما پرتأمل، نه فقط از آن حیث که حادثهای نظامی بود، بلکه بهمثابه آینهای برای رؤیت مجدد هویت ایرانی–اسلامی در دل بحران، شایسته تأملی راهبردی و بازخوانی فکری است.
در شرایطی که نظام سلطه جهانی، با بهرهگیری از ابزارهای پیچیده نرمافزاری، درصدد تضعیف بنیانهای معرفتی، اعتقادی و تاریخی ملتهاست و با طراحی راهبردهای انقطاع نسلی، مهندسی هویتی و تولید معناهای جعلی، قصد فرسایش انسجام تمدنی امت اسلامی را دارد، ایستادگی ملت ایران و بازتاب اجتماعی آن در قبال دفاع مقدس2، در واقع نوعی بازنماییِ حیّ و زنده از هویت اصیل اسلامی–ایرانی بود؛ هویتی که نه منفعل، بلکه در نسبت با تهدید، فعال و کنشگر است.
هویت در نگاه اسلامی، برخلاف قرائتهای لیبرال یا قوممحور، امری است ریشهدار در فطرت انسان و متکی بر مفاهیمی چون خلافت الهی، امتباوری، ولایت و توحید تاریخی. در منظومه معرفتی اسلام، انسانِ مؤمن، تنها در بستر جماعت مؤمنین و امت توحیدی به فعلیت هویتی میرسد و این امت، در مواجهه با تهاجم، خود را در آیینه جهاد و صبر بازمیشناسد. از این منظر، دفاع مقدس2، نه یک نزاع منطقهای، بلکه صحنه تلاقی دو گفتمان بود: یکی مبتنی بر سلطه، طغیان و ارادهگرایی تمدن غرب، و دیگری مبتنی بر مقاومت، شهادت، و توحید تاریخی امت اسلامی. در سنت تاریخی ملت ایران، هرگاه هجمه بیگانه با مقاومت درونی ملت مواجه شده، این تقابل، بستر زایش معنوی و تجدید عهد هویتی بوده است.
چه در مواجهه با یورش مغول و پیدایش عرفان تمدنی و گسترش زبان فارسی، چه در مواجهه با استعمار و خیزشهای دینی–سیاسی چون نهضت تنباکو، مشروطه و قیام 15 خرداد، و چه در جنگ تحمیلی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب، یک “گنج” بود؛ همگی گواه این واقعیتاند که ملت ایران، هویت خود را در آینه مقاومت بازیابی میکند، نه در توهم صلح با استکبار جهانی.
در تجربه دفاع مقدس2 نیز بار دیگر این قاعده به منصه ظهور رسید. در شرایطی که پروژههای دشمن در صدد القای فروپاشی هویتی، گسست اجتماعی و بیباوری نسلی بودند، جامعه ایران، با واکنشی یکپارچه، نشان داد که هنوز بر سر اصول ایستاده است. مردم، با همه تنوع سلایق و تفاوتهای اجتماعی، در برابر تهاجم به آرمانهای مقاومت، از عمق وجود به صحنه آمدند و با کنشگری فعال، هویتی فراموشناشدنی از خویش ترسیم کردند. این واکنش اجتماعی، بیش از آنکه محصول یک تحریک لحظهای یا احساسات گذرا باشد، برآمده از لایههای معرفتی و تاریخی هویت ایرانی–اسلامی است.
این هویت، برخاسته از پیوند وثیق میان ایمان و غیرت، تاریخ و تمدن، و دین و فرهنگ است. حقیقت آن است که ترکیب ایرانی–اسلامی، یک اصطلاح سیاسی یا ترکیب تصادفی نیست، بلکه بازتاب واقعیتی تاریخی و وجودی است که در آن، اسلام ناب محمدی(ص) با فرهنگ، زبان و حافظه تاریخی این ملت، در طول قرون، درهمتنیده شده است. از این منظر، جنگ تحمیلی دوم نهتنها تأثیری فراتر از سطح یک نبرد موضعی داشت، بلکه نقش فعالانهای در احیای این ترکیب هویتی ایفا کرد.
حضور پررنگ مفاهیم دینی در ادبیات مقاومت، پیوندهای عاطفی و معرفتی مردم با مظلومان، و بازتولید مفاهیم قرآنی مانند نصرت، عزت، و استقامت در فضای عمومی جامعه، نشانهای روشن از بازگشت هویت دینی به سطح کنش اجتماعی بود. بدیهی است که این ظرفیت عظیم هویتی، نیازمند مراقبت، تبیین و نهادینهسازی در عرصههای سیاستگذاری فرهنگی، نظام تعلیم و تربیت، رسانهها و نهادهای اجتماعی است. اگر این تجربه در سطح حافظه عمومی و روایت رسمی تثبیت نشود، بیم آن میرود که همچون بسیاری از تجارب تاریخی، در لابهلای غفلتها به فراموشی سپرده شود.
بر این اساس، وظیفه حوزههای علمیه، نخبگان فرهنگی و اصحاب اندیشه، آن است که با رویکردی تحلیلی، تمدنی و آیندهنگر، نسبت به این رخداد و پیامدهای هویتی آن موضع گرفته و از آن به عنوان یک متن اجتماعی–فرهنگی استفاده کنند. بازخوانی این تجربه، از منظر فلسفه هویت، الهیات مقاومت، و جامعهشناسی تمدن، میتواند بنیانی نظری برای شکلدهی به گفتمان فرهنگی آینده باشد.
در این میان، انسجام اجتماعی که در این بحران نمود یافت، نعمتی است که باید قدر دانسته شود. در شرایطی که بسیاری از جوامع مدرن، دچار بحرانهای هویتی و فروپاشی انسجاماند، جامعه ایران، بهرغم چالشهای اقتصادی، توانست در لحظه حساس، به «ما»یی معنادار و مؤثر برسد؛ «مایی» که از قومیت، طبقه، سن، و جغرافیا عبور کرده و بر مدار باورهای ایمانی، تاریخی و اخلاقی شکل گرفت.
اکنون پرسش بنیادین این است که چگونه میتوان این لحظه تاریخی را به فرصتی برای بازسازی هویت تبدیل کرد؟ بهعبارت دیگر نسبت ما با این واقعه، صرفاً عاطفی و احساسی خواهد بود، یا تحلیلی، تمدنی و راهبردی؟ تجربه دفاع مقدس نشان داد که اگر یک ملت، بحران را به متن فرهنگی خود بدل کند، میتواند از دل آن، سرمایهای تمدنی برای چندین نسل بیافریند. اینک نیز دفاع مقدس دوم، چنین ظرفیتی دارد؛ مشروط به آنکه از حاشیه به متن آورده شود، از خبر به تفسیر، و از واکنش به برنامه.
در پایان، باید تأکید کرد که هویت، نه به فرمان سیاستگذاران شکل میگیرد، و نه در شرایط عادی خود را آشکار میسازد. بلکه در لحظات سختی و تهدید، اگر ملت دارای ریشه معرفتی و افق تاریخی باشد، خویشتن حقیقی خود را بازیابی میکند. جنگ اخیر با اسرائیل، یکی از همین لحظات بود؛ مدرسهای که اگر بهدرستی فهم، تفسیر و روایت شود، میتواند منبعی برای تربیت نسلی تازه و ترسیم افقی نو در تمدنسازی ایرانی–اسلامی باشد.
انتهای پیام/
source