Wp Header Logo 947.png

به گزارش همشهری‌آنلاین، ظهر جمعه تلویزیون همشهری ۲مهمان ویژه داشت؛ مهمانانی که ساعت‌ها می‌توانی پای حرف‌هایشان و درددل‌هایشان بنشینی، ساعت‌ها می‌توانند از لحظه‌های خوب، از روزهای سخت و از گریه‌ها و خنده‌هایشان برایت حرف بزنند و … مهمانان رضا مومنی‌مقدم و سیدمتین حسینی بودند؛ ۲چهره‌ خبرساز این روزهای ورزش ایران؛ یکی در قامت سرمربی تیم که برای دومین‌بار والیبال ایران را روی بالاترین سکوی جهان قرار داد و با معرفی جوانانی جدید، بار دیگر ضامن آینده درخشان این رشته شد و دیگری بازیکن همان تیم بود؛ بازیکنی که در بین نامی‌های والیبال جهان ارزشمندترین شد و البته با عملکردی که داشت، دل‌ هواداران را ربود.

*دومین قهرمانی جهان؛ ادای این کلمات راحت است، ولی واقعا کار سختی است. آقای مومنی! ‌ واقعا در خودتان و در این تیم می‌دیدید که به قهرمانی برسید؟

مومنی‌مقدم: تکرار قهرمانی واقعا سخت است. همه توقع داشتند تیم ما بتواند قهرمان شود و این روی کل تیم فشار می‌آورد. استفاده از اصطلاح مدافع عنوان قهرمانی در جوانان درست نیست؛ چراکه تیمی که دوره قبل قهرمان شده، با این تیم کلا متفاوت است و شاید فقط کادر فنی بود که می‌توانست مدافع قهرمانی باشد. به هر حال ما هدف و برنامه‌ریزی داشتیم و راه را می‌شناختیم؛ چون مسیر را قبلا رفته بودیم. مهم این بود که بازیکنان و تفکراتشان را هم با خودمان همسو و به سمت هدف هدایت کنیم.

*در این دوره شرایط آمادگی هم متفاوت بود. در شرایط جنگی بچه‌ها اردو بودند و حفظ آنها در اردو سخت بود.

مومنی‌مقدم: دقیقا همینطور بود. تیم بزرگسالان الف و ب در تهران اردو داشتند و به‌خاطر اینکه در تهران فقط یک سالن والیبال داریم، ما مجبور بودیم در شهرستان‌ها اردو داشته باشیم. ۳اردو در نور برگزار کردیم و درست زمانی به تهران برگشتیم که جنگ ۱۲روزه شروع شده بود. در این جنگ یکی از جاهایی که مورد هدف حمله قرار گرفت، در فاصله ۱۵۰-۱۰۰متری استادیوم آزادی بود و بچه‌ها از ترس، شب در محوطه ورزشگاه می‌خوابیدند که در امان باشند. آن روزها فشار زیادی روی من بود؛ از یک طرف خودم نگران بودم که برای آنها اتفاقی نیفتد و از طرف دیگر خیلی از خانواده‌ها تماس می‌گرفتند و می‌گفتند نمی‌خواهیم بچه‌هایمان والیبالیست شوند، آنها را به خانه بفرستید تا آسیب نبینند. در کنار همه این نگرانی‌ها به این هم فکر می‌کردیم که اردو را تعطیل کنیم و برگردیم سر خانه اول. تنها جایی هم که بچه‌ها می‌توانستند تمرین کنند اردوی تیم ملی بود؛ چون همه سالن‌ها در شهرهای دیگر تعطیل بودند. بعد از ۳روز توانستیم یک ماشین پیدا کنیم و دوباره به نور برویم. در نور هم هفته اول تمرینات تحت‌تأثیر جنگ بود و بازیکنان افت چشمگیری داشتند. ما این شرایط را تحمل کردیم و البته بچه‌ها هم انگیزه بالایی برای رسیدن به هدفشان که قهرمانی جهان بود، داشتند و خیلی تلاش کردند. این قهرمانی برای من تجدید خاطره بود و تکرار شد، ولی برای بچه‌ها آرزو بود.

*همه بازیکنان تیم برای اولین‌بار بود که قهرمان جهان می‌شدند؟ از تیم قبلی کسی در این تیم نبود؟

مومنی‌مقدم: یک بازیکن هم از تیم قبلی نداشتیم. همه بازیکنان این تیم کسانی بودند که نه در آسیایی و نه در جهانی نوجوانان طلا نگرفته و تشنه قهرمانی بودند. آنها در صحبت‌ها مدام به من می‌گفتند آقا فقط یک کاری کنید که ما بتوانیم قهرمان شویم. انگیزه‌های زیادی داشتند. به آنها گفتم این مسیری را که ما ریل‌گذاری می‌کنیم، اگر درست بروید به طلا می‌رسید، ولی مسیر خیلی سختی است و آستانه تحمل را باید بالا ببرید. بچه‌ها در تمرینات از دست من ناراحت می‌شدند؛ چون آدم سختگیری هستم، اما برای هدف باید سخت می‌گرفتیم. همیشه این شعار من است و می‌گویم یا باید در تمرین گریه کنیم و در مسابقه بخندیم یا در تمرین بخندیم و در مسابقه گریه کنیم.

*پس در تمرینات گریه بچه‌ها درآمد. متین از تمرینات بگو.

متین: ۲۰فروردین اردوها شروع شد و همان شب اول آقارضا جلسه گذاشت و از مسیر، هدف‌ها و… صحبت کرد و گفت: من این مسیر را رفته‌ام و می‌دانم سخت است، اما نشد ندارد. در نور، در تابستان و کنار دریا تمرین کردن خیلی سخت است. شهر ژیانگمن هم شرجی است و کادر فنی می‌خواست ما به شرایط آب‌وهوایی آنجا عادت کنیم. در ۳-۲ماه اردویی که در نور داشتیم، از نظر بدنی ساخته شدیم.

*این تمرینات روی خود شما چقدر تأثیر داشت؟

متین: قبلا هم این را گفته‌ام؛ بعد از بازی فینال می‌توانستم ۲ست دیگر بازی کنم. در فینال مشخص بود و همه دیدند که هیچ‌کدام از بازیکنان کم نیاوردند.

*متین روزهای جنگ چطور گذشت؟

شب اول جنگ ما بیدار بودیم و می‌خواستیم بازی ایران و آمریکا را ببینیم. (لیگ ملت‌ها) سوت بازی را که زدند یک صداهایی آمد …

مومنی‌مقدم‌: آن شب بیدار بودید!؟

متین:‌ می‌خواستیم فقط یک ست ببینیم … یک صداهایی آمد و من فکر نمی‌کردم اتفاق خاصی افتاده باشد، ولی دیگر کم‌کم صداها بیشتر شد و متوجه شدیم که موشک زده‌اند. عکس‌هایش در فدراسیون هست؛ آن شب‌ها ما روی آسفالت، روی چمن، لای درخت‌ها می‌خوابیدیم و کلا بیدار بودیم. خانواده‌ها دوست نداشتند در اردو باشیم، شاکی بودند و مدام زنگ می‌زدند. آقا رضا می‌گفت در شرایط سخت قهرمان شوی شیرین‌تر است تا اینکه در هتل ۵ستاره باشی و همه‌چیز برایت آماده باشد.

*اینکه به‌عنوان ارزشمندترین بازیکن یک تورنمنت انتخاب شوی، خیلی احساس غرور دارد؟

متین: حس خیلی خوبی است؛ البته اول بیشتر به‌خاطر اینکه تیم قهرمان شد، خوشحال بودیم و بعد برای بهترین شدن خودم. گرفتن جایزه‌های انفرادی زحمت می‌خواهد و باید سخت کار کنید. قبل از هر چیزی باید در اردوها خوب باشید تا انتخاب شوید، بعد به فکر قهرمانی تیم باشید و بعدش باید دنبال بهترین شدن خودتان باشید.

*واقعا هدف متین این بود که بهترین بازیکن شود؟

متین: با آقا رضا که در خلوت صحبت می‌کردیم، می‌گفت: می‌خواهی بهترین شوی یا نه؟ او می‌گفت کجاها را اشتباه می‌روم و کجاها را درست. یک‌ماه آخر که همه‌چیز روی غلتک افتاده بود، ما به بهترین شرایط رسیدیم. در مسابقات هم که اول تیم قهرمان شد و من هم ۲جایزه را به نام خودم ثبت کردم.

*اگر تیم قهرمان نمی‌شد و تو بهترین بازیکن انتخاب می‌شدی، چه می‌شد؟

متین: ارزشمندترین بازیکن را همیشه از تیم قهرمان انتخاب می‌کنند و اگر تیم قهرمان نمی‌شد این عنوان را از دست می‌دادم. اینکه آن بالا روی سکو خوشحال باشی یا از ته دل خوشحال باشی، فرق می‌کند. من با قهرمانی تیم از ته‌دل خوشحال بودم و از همه هم تشکر کردم؛ چون نه من یک تنه تیم را قهرمان کردم و نه یک تنه به اینجایی که هستم رسیدم. از نفر دوازدهم گرفته تا نفر اول همه با هم تیم را قهرمان کردیم. در بازی‌های مرحله گروهی شاید خیلی از مردم به ما باور نداشتند، اما از نخستین بازی حذفی، از بازی با آرژانتین یک ورژن خیلی قوی از ایران رو شد و هر کی تیم ما را می‌دیدید، می‌ترسید. مربیان چند تیم به آقا رضا گفته بودند شما را فینال می‌بینیم. ما موقعی ۹۰درصد از راه قهرمانی را رفتیم که در مرحله گروهی لهستان را بردیم. اگر آن بازی را می‌باختیم، باز هم صعود می‌کردیم و فقط مسیرمان سخت می‌شد، ولی لهستان را که بردیم، راه قهرمانی برای ما باز شد؛ البته بازی با لهستان از بازی با ایتالیا در فینال هم سخت‌تر بود.

*لهستان از همه تیم‌ها بهتر بود؟

بهتر از همه تیم‌ها آمریکا بود. آمریکا تیم خیلی قدرتمندی بود؛ قد، سیستم و عملکردشان، همه‌چیز تیم خوب بود. اگر ما برای آن بازی برنامه نداشتیم، حتما می‌باختیم.

*پیام خانواده‌ها قبل از بازی آخر پخش شد، این فکر کی بود؟ آقای مومنی نمی‌ترسیدید نتیجه عکس بدهد؟

تصمیمی بود که خودمان گرفتیم. هم اعضای کادر با هم صحبت کردند و هم خودم جداگانه با روانشناس صحبت کردم. روانشناس گفت این یک شمشیر دولبه است؛ ممکن است خیلی خوب جواب بدهد و شاید هم نتیجه عکس بدهد که خیلی باید مراقب باشید. گفت: تو بچه‌ها را می‌شناسی، اگر بعد از شنیدن صدای خانواده‌هایشان گریه کنند، خیلی برایت بد می‌شود که متأسفانه بچه‌ها در رختکن گریه کردند و من کمی نگران شدم. همانجا به‌خودم گفتم شاید بهتر بود این کار را نمی‌کردم، اما ۴-۳دقیقه‌ بعد از آن کار برای بچه‌ها صحبت کردم تا آنها را به حالت عادی برگردانم و گفتم باید الان برای عزیزان و همینطور مردم عزیزمان بجنگیم. شاید در ست اول بچه‌ها تحت‌تأثیر همان جو بودند و هنوز حس جنگندگی را نداشتند. کسی که در فاز گریه می‌رود و در موضع ضعف است، آدرنالینی که باید ترشح کند، نمی‌کند. اما در ست دوم که همه بازیکنان به حالت عادی برگشتند تیم متفاوتی دیدیم. خود ایتالیا هم فکر نمی‌کرد بازی آنطور پیش برود؛ البته بحث فنی هم بود و ما از ست دوم از پلن دوم استفاده کردیم که بهترین فرم تیم در آن پلن بود. ما این پلن‌ها را تمرین کرده بودیم. ایتالیا از نظر آنالیز کشور یک دنیاست. آنها کاملا ما را آنالیز کرده بودند و ست اول روی سیستم آنالیز آنها واگذار کردیم. از امتیاز ۱۹-۱۸دیگر به آن ست فکر نمی‌کردم و بیشتر روی پلن ۲و اینکه از ست دوم چطور بازی کنیم، تمرکز کرده بودم.

*ریسک نبود؟

مومنی‌مقدم: یکی از فاکتورهای مربی‌گری ریسک کردن است.

*قهرمانی ۲۰۲۳برای شما لذت‌بخش‌تر بود یا این دوره؟

مومنی‌مقدم: هر دو قهرمانی برای من لذتبخش بود. دوره قبل هم ما ۲بر یک از ایتالیا عقب بودیم و توانستیم به بازی برگردیم. آنها کنار تیم یک کادر ۱۲-۱۱نفره داشتند، به‌اضافه آقای ولاسکو که آن دوره مدیر تیم‌های پایه ایتالیا بود. آنجا هم می‌دانستیم که آنها با آنالیز پیش می‌روند و ما باید با سیستم ضدآنالیز بازی را برگردانیم. در آن بازی یک بازیکن خوبم به نام مبین نصری را بیرون گذاشتم و یونس جوان را که تا فینال خیلی کم بازی کرده بود، به زمین آوردم، جای خانزاده را هم عوض کردم و… که با این ترفندها بازی را بردیم. این دوره هم ست اول را با اختلاف ۱۰امتیاز باختیم. تیمی که با این اختلاف می‌بازد، در مخیله بازیکن، تماشاگر و… بازنده است و دیگر نمی‌تواند به بازی برگردد. اما ما در تمرینات سختکوش بودن، جنگندگی، تسلیم‌نشدن، تاکتیک‌پذیری و… را کار کرده بودیم و در بازی پیاده کردیم. از عمران کوکجلی، پاسور تیم هم هر کار و هر برنامه‌ای خواستم درست انجام ‌داد.

*نقطه عطف آن بازی ۷سرویس‌ متوالی بود که متین زد. در سطح اول والیبال دنیا، آن هم در بازی فینال خیلی کم پیش می‌آید یک بازیکن بتواند اینطور سرویس بزند. متین آن لحظه چه شد که سرویس‌ها نشست؟

متین: از نخستین اردو کادر فنی روی سرویس تأکید داشت؛ چون در والیبال امروز سرویس سلاح مهمی است. هفته‌ای ۴-۳بار و روزی ۲ساعت روی سرویس کار می‌کردیم. در کنار اینکه یک ساعت هم بدنسازی داشتیم. بیشتر بچه‌ها سرویس‌هایشان عالی بود و من هم در تمرینات روی سرویس‌ خیلی تمرکز کرده بودم. آقا رضا سرعت‌سنج داشت و اگر این هفته سرعت سرویسم روی ۱۲۰کیلومتر بود، سعی می‌کردم هفته بعد سرعت به ۱۲۱کیلومتر برسد. آخرین رکوردم ۱۲۹کیلومتر بود. از قبل منتظر چنین صحنه‌هایی بودم؛ چون برایش وقت گذاشته بودم.

*زدن سرویس قدرتی، ریسک نداشت؟

آمادگی‌اش را داشتم؛ نه اینکه بخواهم ۷سرویس بزنم، ولی می‌دانستم می‌توانم ۴-۳تا بزنم. اگر پوئن ۲۲خسته نمی‌شدم باز هم ادامه می‌دادم، ولی دیگر توان زدن نداشتم. در کل هر چیزی که تمرین کرده بودیم، مو به مو در مسابقات خودش را نشان داد.

*بعد از قهرمانی هم عکسی منتشر شد که خیلی دیده شد؛ عکس خواب با جام قهرمانی. این ایده را از فوتبالی‌ها گرفته بودی، اصلا فوتبال می‌بینی؟

متین: الان که نه، ولی قبلا فوتبال می‌دیدم و طرفدار رئال‌مادریدم. این عکس‌ گرفتن با جام را هم بعد از المپیک در والیبال دیده بودم. آقارضا شب قبل از بازی فینال گفته بود همه در ذهنشان قهرمانی را تصویرسازی کنند. من به‌خودم گفتم فردا می‌رویم، قهرمان می‌شویم، من یکی از بهترین‌ها می‌شوم، می‌آیم اینجا می‌خوابم و با جام عکس می‌گیرم که واقعا همینطور هم شد. تیم کلا به قهرمانی فکر می‌کرد. حتی روز بازی سر ناهار به آقای خیرخواه که عکاس تیم بود، گفتم ما امروز قهرمان می‌شویم و من ارزشمندترین بازیکن می‌شوم. بعد از بازی گفت: اینها را از کجا می‌دانستی؟ گفتم: همه ما فقط ذهن قهرمانی داشتیم؛ حتی یک نفر نگفت اگر ببازیم چه می‌شود. درواقع کسی به باخت فکر نمی‌کرد.

*در تیم جوانان بازیکنان در حال تغییر هستند و تکرار قهرمانی خیلی سخت می‌شود. مربی باید از اول استارت کار را بزند. از طرف دیگر تیم ۲سال پیش بازیکن چهره بیشتر داشت. سر اینکه پوریا خانزاده برای تیم ملی بازی کند یا جوانان، دعوا بود. عرشیا به‌نژاد را داشتید و…

مومنی‌مقدم: درست است، کار سختی است که بخواهی از اول همه‌چیز را شروع کنی. اول از همه باید یک کاری کنی که بازیکنان به دیدگاه تو نزدیک شوند؛ اینکه چه می‌خواهی و کجا می‌خواهی بروی. ما از تمرینات و اردوها تصویرسازی‌ها را آغاز کردیم. دوره قبل خانزاده در تیم ملی بود و به‌نژاد هم به اردوی تیم ملی دعوت شده بود. این دوره هم پوریا آریاخواه را در تیم ملی داشتیم، ولی در مسابقات برای تیم ما بازیکن تأثیرگذاری نبود؛ چون او ۲ماه همراه تیم در لیگ ملت‌ها بود و به‌خاطر جنگ دیر به ایران برگشت و از نظر شرایط جسمانی نسبت به بقیه عقب ماند و آنچنان که باید، نتوانست به تیم ما کمک کند. بله تیم ما این دوره ستاره نداشت، ولی همه بازیکنان تیم ستاره شدند. نکته مهم‌تر اینکه این تیم با اخلاق‌ترین تیمی بود که تا الان داشته‌ام.

*چطور؟ همیشه می‌گویند دهه هشتادی‌ها سرکش و هیولا هستند و …

مومنی‌مقدم: نه خیلی خوب بودند. شب قبل از اردوی اول جلسه توجیهی می‌گذاریم؛ جلسه‌ای است که تمام موارد را می‌نویسم و خط قرمزها را مشخص می‌کنم. به همه می‌گویم اگر اشتباه فنی داشته باشید ممکن است که ببخشم و به تیم برگردید، اما اگر اخلاقی خط قرمزها را رد کنید، خودم دادگاه صحرایی برایتان تشکیل می‌دهم. اخلاق اولویت ورزشکار حرفه‌ای است.

*متین تا حالا جریمه شده‌ای؟

متین: جریمه فنی بله.

*چی‌کار کرده بودی؟

متین: خوب تمرین نکرده بودم و ۴۵دقیقه دویدم. آقارضا خودش روی صندلی می‌نشیند، نگاهت می‌کند و عین ۴۵دقیقه را باید بدوی.

*موقع دویدن چه حسی داشتی؟

مومنی‌مقدم: امیدوارم چیز بدی درباره من نگفته باشی.

متین: جریمه‌ها همیشه بعد از تمرین بود. ۳ساعت تمرین می‌کردی و بعد از آن باید ۴۵دقیقه می‌دویدی و آخر سر هم آقارضا می‌گفت فردا صبح باید خیلی بهتر از امروزت باشی؛ همین کارها بود که نتیجه داد.

سرباز وطنم

جا دارد از همه همکارانم تشکر کنم. آنها از من هم بیشتر برای تیم زحمت کشیده‌اند، ولی اصلا دیده نمی‌شوند. باید از فدراسیون هم به‌خاطر تلاش‌هایی که برای تیم کرد، تشکر کنم. مقام معظم رهبری هم برای قهرمانی ما پیام دادند که خیلی مسرت‌بخش بود. سران قوای سه‌گانه هم پیام دادند. ما با این قهرمانی دلیل حال خوب مردم شدیم و در شرایط سخت حال خوب آنها مهم‌ترین دستاورد برای ما بود، ولی ما باید برای این بچه‌ها چه کار کنیم؟ ما وظیفه‌مان را انجام داده‌ایم، مردم هم راضی هستند و هر کاری برای این بازیکنان انجام بدهیم کم است. در بزرگ‌ترین رویداد جهانی سرود ایران پخش شد و پرچم ایران بالا رفت. ۲۴تیم به احترام کشور ما ایستادند و این خیلی ارزشمند است و نباید به یک پیام بسنده شود. من تجربه‌اش را دارم، هر کاری که برای تیم انجام شود، باعث دلگرمی من و بچه‌ها می‌شود. من الان می‌توانم به این فکر باشم که دینم را ادا کرده‌ام، بس است و می‌توانم دنبال زندگی‌ام بروم و از هنری که دارم به فکر درآمدزایی باشم، ولی اگر ارزش قائل باشند، هنوز سرباز وطنم.

شخصیت ولاسکو را دوست داشتم

در والیبال ایران ۲مربی سیستم والیبال ما را تغییر دادند؛ یکی پارک‌کی‌وون بود و یکی ولاسکو. پارک کی‌وون وقتی به والیبال ما آمد که من خودم بازی می‌کردم. او سیستم دفاع روی تور و داخل میدان را به بچه‌های ما یاد داد، ولی خیلی بداخلاق و بددهن بود که این نقطه ضعفش به شمار می‌رفت. شاید به او گفته بودند که باید در ایران اینطوری مربیگری کنی. تا حدودی هم موفق بود، ولی الان دیگر این را نمی‌طلبد. من شاید در تمرین بداخلاق باشم و خیلی داد بزنم، ولی سعی می‌کنم به بازیکن بی‌احترامی نکنم، اما متأسفانه پارک بی‌احترامی می‌کرد. یک‌بار من با او چالش داشتم. در تمرین زانویم درد گرفت و گوشه‌ای نشستم، گفت: چرا تمرین نمی‌کنی؟ گیر داد و داد و بیداد کرد که شما ایرانی‌ها اینطوری هستید و … من نتوانستم تحمل کنم و گفتم شما حق نداری به ایرانی بودن ما بی‌احترامی کنی. خدا بیامرز آقای یزدانی‌خرم تصمیم گرفت من را از تیم کنار بگذارد که طبیعی هم بود این تصمیم را بگیرد. ایران با پارک نخستین مدال بازی‌های آسیایی بوسان را گرفت و کارش را قبول داشتم. ولاسکو هم کلا نگرش بازیکنان ما را تغییر داد. می‌گفت: چرا فکر می‌کنید نمی‌توانید برزیل و ایتالیا را ببرید. همان سال‌ها با او برزیل را در برزیل و ایتالیا را در ایتالیا بردیم. من شخصیت کنار زمین ولاسکو را هم خیلی دوست داشتم و نکته‌ای که همیشه سرلوحه کار خودم قرار دادم این بود که سرتمرین فوق‌العاده جدی و عصبانی بود، اما در بازی همیشه به بازیکنان آرامش می‌داد و هیچ‌وقت عصبانی نمی‌شد. می‌گفت: عصبانی باشم بازیکن هیچ‌کاری نمی‌تواند انجام بدهد.

مومنی‌مقدم: اگر بخواهند سرمربی تیم ملی می‌شوم

*گربه سیاه ایتالیا هستیم؟

مربی ایتالیا مربی دوره قبل نبود، اما تیم ما را می‌شناخت. به من گفت مطمئنم فینال می‌بینمت و می‌خواهم انتقام ۲۰۲۳را بگیرم. می‌خواست بازی روانی کند. این‌بار هم ما بودیم که آنها را با یک ست کمتر بردیم.

*رکورد شکسته می‌شود؟

۱۱۰۰روز بدون شکست و رقابت با ولاسکویی که ۳۳برد دارد. فعلا که تا پایان قهرمانی جهان حکم داشتم. به بعدش هنوز فکر نکرده‌ام.

*سرمربی بزرگسالان می‌شوید؟

صددرصد. دوست دارم این اتفاق بیفتد و برایش خیلی زحمت کشیده‌ام. ۱۸سال است که مربی تیم‌های ملی هستم و فقط یک دوره ۶ماهه در این تیم‌ها نبوده‌ام. اگر بخواهند از من استفاده کنند استقبال می‌کنم و اگر نشود در خارج از کشور سرمربیگری را پیگیری می‌کنم.

حسینی: می‌خواهم به بهترین لیگ دنیا بروم؛ به ایتالیا

*متین را کی کشف کرد؟

پدرم در حد شهرستان والیبال بازی می‌کرد. سر تمرینات من هم با او می‌رفتم. پدرم مربی نیست، ولی ساعد و پنجه را به من یاد ‌داد. ۵ساله بودم و هر جا می‌خواستم بروم والیبال یاد بگیرم کسی قبول نمی‌کرد. سایز ۴توپ والیبال هم برایم بزرگ بود. بعضی وقت‌ها هم من نمی‌خواستم تمرین کنم و پدرم مرا هل می‌داد. چند سالی اینطوری گذشت تا اینکه به آکادمی مرحوم حسین کاظمی رفتم که متأسفانه ۲ماه بعد از شروع تمرینات من به رحمت خدا رفت. من و خانزاده با هم بودیم و او به مربیان دیگر گفته بود که ما هر دو به تیم ملی می‌رسیم و هر چی لازم است برایمان فراهم کنند. بعد از آن هم که به تیم نوجوانان رفتم. یک مدت تیم شمس بودم و بعد از آن با تیم پیکان قرارداد بستم.

*سقف برایت کجاست؟

می‌تواند لیگ ایتالیا باشد. حتی امسال هم می‌توانستم بروم، ولی نشد و امیدوارم سال‌های آینده بتوانم در این لیگ باشم. لیگ ایتالیا بالاترین است. می‌خواهم با تیم ملی دوباره به المپیک صعود کنم. ایران می‌تواند یکی از تیم‌های خوب حاضر در المپیک باشد. بهترین تورنمنت برای فوتبال‌ جام‌جهانی است و برای والیبال المپیک. می‌خواهم در المپیک بازی و به تیم کمک کنم.

*بهترین در پست خودت؟

رفیق و بچه‌محلی‌ام پوریا حسین‌خانزاده نشان داد اسپک زدن و والیبال بازی کردن یک جور دیگر است. او خیلی چیزها را در والیبال جابه‌جا کرد. بقیه بازیکنان هم که در این پست هستند رقیبم نیستند، رفیقم هستند. یکی از آنها علی حق‌پرست است که او هم بابلی است. بین بازیکنان خارجی هم لئون را خیلی دوست دارم که در سرویس صاحب سبک است. نمیر هم خیلی خوب است.

فرق ما با بقیه

*ایران تقریبا همیشه در جوانان و نوجوانان خوب بوده، ‌ اما همین بازیکنان با قهرمانی جهان که به بزرگسالان می‌رسند، فاصله‌شان با تیم‌های برتر جهان زیاد می‌شود. یکی از ایراداتی که همیشه مربیان خارجی از بازیکنان ایرانی می‌گیرند این است که در پایه تکنیک‌ها خوب آموزش داده نشده است. اینها را که کنار هم می‌گذاریم، خیلی منطقی به‌نظر نمی‌رسد. آقای مومنی‌مقدم بقیه چه کار می‌کنند که ما نمی‌کنیم؟

این سؤال را همه از من می‌پرسند. ۳-۲فاکتور هست؛ یکی بحث امکانات است. کشورهای صاحب سبک از نظر امکانات سخت‌افزاری خیلی از ما جلوتر هستند و از نظر پزشکی، آمادگی جسمانی، سالن‌ها و تمریناتی که دارند با ما قابل مقایسه نیستند. مسئله دوم تعداد تمرینات و بازی‌های حرفه‌ای بازیکنان در لیگ‌های معتبر است. بازیکن ما که بهترین بازیکن جهان هم شده در لیگ که خیلی پویا نیست، چند بازی بیشتر انجام نمی‌دهد؛ شاید اگر همه بازی‌ها را کنار هم بگذاریم به ۵۰بازی هم نرسد، اما در والیبال ایتالیا لیگ دارد، جام‌حذفی، یورو لیگ و…؛ جوان آنها ۲۰۰بازی می‌تواند انجام بدهد. اینجاست که بازیکن ما عقب می‌افتد. نکته سوم که خیلی مهم است، بحث تفکر و فرهنگ بازیکنان است، اما اگر بتوانیم مثل کشورهای سطح اول فکر کنیم، مثل آنها تمرین و استراحت کنیم، مثل آنها تغدیه داشته باشیم و حتی مثل آنها تفریح کنیم، چون جوان باید تفریح داشته باشد، عقب نمی‌مانیم.

پیاتزای خوش‌شانس

*در کدام شهرها استعداد خوب داریم، ولی کم‌کاری می‌شود؟

فیزیک خوب در کردستان، کرمانشاه و لرستان زیاد است، ولی این شهرها خروجی نداشته‌اند و باید آنجا کار شود. بعد از سیدمحمد موسوی و مصطفی شریف از خوزستان بازیکنی در سطح ملی نداشته‌ایم، ولی این دوره علیرضا ممبینی را کشف کرده‌ایم که فوق‌العاده خوب است و کمتر کسی فکر می‌کرد به اردوها دعوت شود. من مثل کسانی می‌مانم که نمایشگاه اتومبیل دارند و تا ماشینی را می‌بینند، می‌گویند این درش خورده، کاپوتش رنگ است و…؛ من هم اگر بازیکن ۲پنجه بزند، متوجه می‌شوم بازیکن می‌شود یا نه؟ ممبینی را همینطور کشف کردیم.

*رابطه شما با پیاتزا چطور است؟

تمرینات ما در شهرستان بود و تیم ملی در تهران و نتوانستیم خیلی همدیگر را ببینیم؛ فقط یک جلسه ۴۵دقیقه‌ای برای جابه‌جایی بازیکنان داشتیم. من سرمربی تیم ملی دانشجویان بودم که ایران به‌خاطر جنگ به مسابقات جهانی دانشجویان نرفت و برای آن تیم باید مشورت‌هایی می‌کردیم. بعد از آن دیگر هیچ‌ صحبتی نداشتیم. بعد از قهرمانی ما هم، تیم ملی ایران نبود.

*از تیم جوانان چند نفر می‌توانند به تیم ملی برسند؟

فکر می‌کنم پیاتزا یکی از خوش‌شانس‌ترین مربیان جهان است که به ایران آمده است؛ البته با فکر آمده و باهوش هم هست. یک تیم ما ۲۰۱۹قهرمان جهان شد، یک تیم ۲۰۲۳و یک تیم هم امسال. ۳نسل طلایی از بازیکنان جوان داریم و دست یک مربی که می‌خواهد والیبال ما را متحول کند، برای انتخاب باز است و ابزار کافی برای تغییرات دارد. امیدواریم او با این بازیکنان بهترین نتیجه را بگیرد.

لذت معافی

آقای منظمی (دبیرفدراسیون) گفته‌اند که فدراسیون حتما موضوع معافیت از سربازی را پیگیری می‌کند. این خبر خیلی خوبی است. ما اگر معاف نشویم باید به تیم‌های نظامی برویم. این تیم‌ها به اندازه تیم‌های دیگر امکانات ندارند و از نظر والیبالی ضعیف هستند. ما در مدتی که در اردوها بودیم اصلا به این فکر نمی‌کردیم که فدراسیون یا اسپانسر چه پاداشی می‌خواهد به ما بدهد؛ تنها چیزی که برایمان مهم بود این بود که فقط با این قهرمانی می‌توانیم معافیت را بگیریم و چند سال ازش لذت ببریم. با قهرمانی نوجوانان که نمی‌توانیم این امتیاز را بگیریم؛ چون سن‌مان نمی‌رسد در بزرگسالان هم سخت است؛ پس جوانان تنها و آخرین فرصت ما بود. فعلا پاداشی هم نگرفته‌ایم. رابطه‌ام با درس هم خوب است، ولی واقعیت این است که اصلا فرصتی برای درس خواندن نداریم. من دانشجوی تربیت‌بدنی هستم و به‌نظرم درس هم خیلی مهم است، ولی الان به مسئولان باشگاه بگویی اجازه بده یکی دو روز بروم به کارهای دانشگاه برسم، این اجازه را نمی‌دهند. باید در ۲روز ۱۰امتحان بدهی.

source

kheiroshar.ir

توسط kheiroshar.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *