به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، در سالهای اخیر شاهد شکلگیری گروههای کُر مادران در فرهنگسراهای تهران همچون اندیشه، ارسباران، فردوس، ابنسینا و… هستیم؛ گروههایی که نهتنها از منظر موسیقی و هنری، بلکه از لحاظ اجتماعی و فرهنگی نیز اهمیت ویژهای دارند. این حرکت، به ویژه در جامعهای که مادران میانسال و سالمند اغلب با بازنشستگی، ازدواج فرزندان یا تنهایی دست به گریبانند، راهی تازه برای حضور فعال و جمعی در عرصههای فرهنگی است. ورود آنان به عرصه همخوانی جمعی نشان میدهد شهر میتواند فضاهایی برای مشارکت گسترده و معنادار شهروندان در هر سن و موقعیتی فراهم کند.
لزوم شادی و همگرایی اجتماعی
یکی از دغدغههای اصلی در مبحث جامعهشناسی شهری، افزایش سطح شادی و انسجام اجتماعی است. مادران میانسال و سالمند، بخصوص آنهایی که تجربه زیستهشان با گذار از فرزندپروری و ورود به دوره تنهایی همراه است، بیش از هر زمان دیگری به شبکههای دوستی و همگرایی نیاز دارند. حضور در گروههای کر نهتنها بستری برای دوستیهای سالم و همدغدغه فراهم میکند، بلکه باعث میشود شادی به عنوان امری جمعی تجربه شود؛ شادیای که نه فردی و موقت، بلکه اجتماعی و پایدار است.
یادگیری مادامالعمر بهعنوان حق اجتماعی
آموختن، نیازی است که به سن و سال ارتباطی ندارد. مادرانی که در این گروهها حضور دارند، علاوه بر تمرین همخوانی، مقدمات نتخوانی و موسیقی را نیز میآموزند. این تجربه، نمادی از حق یادگیری مادامالعمر است؛ حقی که اگر به درستی پشتیبانی شود، میتواند به ارتقای کیفیت زندگی در میانسالی و سالمندی بینجامد. جامعهشناسان معتقدند هر چه فرصت یادگیری در سنین بالاتر فراهم باشد، احساس ارزشمندی و عزت نفس اجتماعی نیز تقویت میشود.
اجراهای عمومی و شور اجتماعی
یکی از جلوههای مهم این گروهها، حضور در فضاهای عمومیو پارکهاست. آنجا که مادران با روسریهای رنگارنگ و شاد روی صحنه میآیند و در کنار مردم و برای آنها میخوانند، لحظهای از همبستگی و زندگی جمعی خلق میشود. ترکیب رنگها، صداها و فضای عمومی، شهر را از انزوای روزمره به شور و نشاط میکشاند. این اجراها نهتنها باعث سرگرمی، بلکه بستری برای تجربه زیست جمعی سالم و همگرایانه هستند.
جشنهای سالم و نیاز شهر به امید
این گروهها، بویژه وقتی جمعیتشان تا ۲۰۰ نفر میرسد، اجراهایی خلق میکنند که به جشنهای سالم و امیدبخش بدل میشود. شهری مانند تهران که درگیر فشارهای اقتصادی و اجتماعی است، به شدت به چنین لحظاتی نیاز دارد. جامعهشناسی نشان میدهد فضاهای شهری هر گاه به شادیهای جمعی آراسته شوند، سرمایه اجتماعی شهروندان افزایش مییابد و در نتیجه میزان اعتماد، همیاری و آرامش نیز بالاتر میرود.
امیدآفرینی و دوری از تنهایی
یکی دیگر از خصیصههای این گروهها، امیدآفرینی است. مادرانی که فرزندانشان ازدواج کرده و مسیر مستقلی یافتهاند، بیش از هر زمان دیگری به امید و پیوند اجتماعی نیاز دارند. تجربه نشان میدهد دوستیهای جدیدی در دل این گروهها شکل میگیرد؛ دوستیهایی که نهتنها آنان را از تنهایی دور میکند، بلکه افقهای تازهای برای زندگی پیش رویشان میگشاید. در جامعهای که پدیده سالمندی رو به گسترش است، این گونه تجربههای امیدبخش میتواند الگویی برای سیاستهای فرهنگی و اجتماعی باشد.
جایگزینهای فرهنگی در فقدان کنسرتهای بزرگ
همزمانی این حرکتها با اتفاقاتی مانند لغو کنسرتهای بزرگ (مثلا کنسرت خیابانی همایون شجریان در میدان آزادی) نکتهای مهم را یادآور میشود: اگر چه آن رویداد میتوانست شور و نشاط گستردهتری به شهر ببخشد، اما در غیاب آن، حمایت از گروههای خودجوش و محلی همچون گروههای کر مادران میتواند بخشی از این خلأ را پر کند. این حرکتها اگر در سطح محلات گسترش یابند، نهتنها نقش جایگزین را ایفا میکنند، بلکه به همبستگی اجتماعی و نشاط پایدار کمک خواهند کرد.
حق شادی و مسئولیت مدیریت شهری
شهر، امروز بیش از هر زمان دیگری به شادی، رنگ و امید نیاز دارد. تجربه گروههای کر مادران، یک نمونه ارزشمند از چگونگی خلق شادی اجتماعی از دل مشارکت شهروندان است. اگر مدیریت شهری و نهادهای فرهنگی این تجربهها را تقویت کنند و گسترش دهند، میتوان به آیندهای امیدوار بود که در آن شهر نهتنها مکان عبور و کار، بلکه فضایی برای زندگی جمعی، همبستگی و نشاط پایدار باشد. جامعهای که مادرانش با صدای بلند میخوانند «خدایا امیدم را مگیر از من»، بیشک به آیندهای امیدوار است که در آن شادی حق همه باشد.
source