Wp Header Logo 522.png

احمد آفتابی | شهرآرانیوز، به امید خدا و به شرط حیات، قصد داریم در سه هفته پیاپی و در همین ستون «شنبه‌ها با کتاب»، سه رمان اصلی تولستوی را، به همان ترتیبی که نوشته و منتشر شده اند، معرفی کنیم. این سه رمان که نوشتنشان، به ترتیب، حدود شش، چهار و چهار سال (درمجموع، چهارده سال از عمر هشتادودوساله تولستوی) زمان برده است، عبارت اند از «جنگ و صلح»، «آنا کارنینا» و «رستاخیز». شیوه کارمان نیز بدین صورت است که در هر رمان تنها به ارائه هفت نکته تلگرافی و کوتاه می‌پردازیم درباره رمان، خلاصه داستان، متن و حواشی آن و بالاخره ظرایف ترجمه آن‌ها که به ترتیب کار سه مترجم صاحب نام، سروش حبیبی، مشفق همدانی و اسکندر ذبیحیان، است. بگذریم و برویم به سراغ اولین رمان.

این رمان ــ که در آغاز به صورت پاورقی و با نام «۱۸۰۵» در یک مجله ادبی چاپ می‌شدــ وقایع تاریخی سیاسی اجتماعی روسیه را در بازه زمانی ژوئیه ۱۸۰۵ تا دسامبر ۱۸۲۰ (که شامل رخداد‌های مهمی، چون جنگ با ناپلئون و آتش سوزی مسکو نیز می‌شود) روایت می‌کند؛ البته درکنار اتفاقات ریز ودرشتی که در چند خانواده عمدتا اشرافی و نظامی روس در آن بازه زمانی رخ می‌دهد؛ اتفاقاتی مانند عشق‌های رمانتیک ناکام و کامیاب، ازدواج، تولد فرزند، مرگ همسر، مرگ والدین، مجروح و گاه کشته شدن در میدان جنگ، خیانت، دوئل به خاطر شرافت، تحولات روحی مثبت و منفی، مستحکم شدن پیوند‌های دینی افراد و از آن سو ازدست دادن ایمان و ده‌ها رخداد دیگر.

صحنه گردان اتفاقاتی که در بند قبل به آن‌ها اشاره کردیم، طیف رنگارنگ و انبوهی است از انواع شخصیت‌های واقعی و خیالی. جالب است بدانیم تعداد شخصیت‌هایی که در رمان کاری انجام می‌دهند و حرفی می‌زنند (به قول دوستان هنر‌های نمایش، هم اکت دارند و هم دیالوگ) حدود ۱۷۰ نفر است که می‌توان آن‌ها را در سه دسته گنجاند: ۱- شخصیت‌های واقعی تاریخی مانند ناپلئون یا تزار الکساندر اول، ۲- شخصیت‌های خیالی مانند «ناتاشا»، و ۳- شخصیت‌های ترکیبی مانند «دولوخُف» که مترجم محترم، در پاورقی ص ۶۲، راجع به او آورده است: «منشأ شخصیت دولوخف در این داستان، نیمی ژنرال دولوخف است که در سال ۱۸۱۲ عملیاتی پارتیزانی را علیه قوای بناپارت هدایت کرد و نیمی پسرش که “روفین” نام داشت.»

همان طورکه در معرفی کتاب «زندگی تولستوی» رومن رولان گفتیم، تولستوی روح ناآرامی داشت و افکار و مواضعش دائم تغییر می‌کرد؛ نه تغییری برای کسب منفعت و ــ به قول معروف ــ رنگ عوض کردن برای رسیدن به سود مادی یا جایگاه اجتماعی (که با توجه به میراث خانوادگی از هر دو این‌ها بی نیاز بود)، بلکه تغییری مبتنی بر تحقیق و حقیقت جویی و برخاسته از اصل صداقت با خویشتن. کتاب «اعتراف» تولستوی با ترجمه دکتر آبتین گلکار (نشر «گمان»)، به زیبایی و روشنی هرچه تمام تر، گویای صداقت محض تولستوی و مراحل گوناگون سفر درونی اوست. شخصیت «پیِر بزوخُف» در «جنگ و صلح» نیز تاحدودی همین ویژگی را داراست.

سرآغاز فصل مربوط به تولستوی، در کتاب «رئالیست‌ها (هشت چهره)» («نشر نو»)، به زیبایی و با ایجاز تمام، هنر تولستوی در «جنگ و صلح» را نمایان می‌سازد. این سرآغاز را، با ترجمه اکرم رضایی بایندر، عینا نقل می‌کنم: «درمورد “جنگ و صلح” و “آنا کارنینا”، دو رمان بزرگ تولستوی، گفته شده که گویی [نعوذبالله]خود خدا قلم به دست گرفته و آن‌ها را نگاشته است. پروست هم به همین نکته اشاره می‌کند و می‌گوید که در این رمان‌ها گویی خداوند در کمال آرامش به قضاوت بشر نشسته است.»

همسر تولستوی، که چهارده سال از او کم سن‌تر بود، نقشی انکارناپذیر در خلق رمان داشت. شاید اگر او نبود، «جنگ وصلحـ» ـی هم در کار نبود: او محیطی آرام برای فوران خلاقیت ادبی همسرش فراهم می‌آورد (شبیه کاری که آیدا برای شاملو می‌کرد)، به همسرش ایده می‌داد، چرک نویس‌ها را پاک نویس می‌کرد، و حتی ــ دانسته و ندانسته ــ سازنده بخش‌هایی از پازل شخصیت «ناتاشا» بود.

 این رمان را یکی از رمان‌های حجیم تاریخ می‌دانند. برای راستی آزمایی این ادعا می‌توانیم از معیار معروف «تعداد کلمات» استفاده کنیم. سایت AnyCount که یکی از کارکردهایش، شمارش برخط (online) تعداد واژگان هر متن تایپ شده است، جدولی ارائه کرده است از تعداد کلمات ۱۰۰ اثر ادبی مهم و معروف تاریخ. براساس این جدول، «جنگ و صلح» با ۵۶۷ هزارو ۲۴۶ کلمه (که احتمالا تعداد واژگان ترجمه انگلیسی آن باشد)، پس از «بینوایان» ویکتور هوگو با ۵۶۸ هزارو ۷۵۱ کلمه، در جایگاه دوم است؛ البته جای دو رمان «در جست وجوی زمان از دست رفته» پروست و «کلیدر» محمود دولت آبادی، که هرکدام نزدیک به یک میلیون کلمه دارند، در این جدول خالی است. ناگفته نگذارم که «آنا کارنینا» با ۳۵۳ هزارو ۲۵۰ کلمه در جایگاه هشتم این جدول است، بلافاصله پس از «برادران کارامازوف» داستایوسکی با ۳۵۴ هزارو ۹۸ کلمه.

ترجمه سروش حبیبی از «جنگ و صلح» عالی است؛ به چند دلیل: ۱- واژه گزینی دقیق، زیبا، متفاوت، و ــ در یک کلام ــ هنرمندانه. (حقیر در شماره ۸۶ فصلنامه «مترجم»، صص ۱۲۹ تا ۱۳۱، به ۴۹ نمونه از واژه گزینی‌های هنرمندانه مترجم محترم اشاره کرده ام)، ۲- انشای محکم و استوار که خود را به خوبی در جملات طولانی و چندسطری نشان می‌دهد، ۳- استفاده هوشمندانه، به دور از افراط و تفریط، و معتدلانه از گنجینه غنی ادبیات کهن فارسی، مانند «سخنانش گردکان بر گنبد نیست» (ص ۴۹۳) که یادآور این بیت سعدی در گلستان است: «اصل بد نیکو نگردد، چون که بنیادش بد است/ تربیت نااهل را، چون گردکان بر گنبد است»، ۴- آوردن پاورقی‌های راهگشا و یاری رسان خواننده.

اجازه دهید این نوشتار را با بیتی از حافظ تمام کنم که شامل دو واژه «جنگ» و «صلح» است: «یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است؟ /‌ای نور دیده، صلح بـه از جنگ و داوری».

«جنگ وصلح»، نوشته تولستوی، ترجمه سروش حبیبی، نشر نیلوفر، ۱۳۹۷ (چاپ سیزدهم).

source

kheiroshar.ir

توسط kheiroshar.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *