به گزارش خبرنگار مهر، مراسم بزرگداشت سیدعلی میرفتاح شاعر، نقاش، طنزپرداز و روزنامهنگار پیشکوست، با حضور جمعی از اهالی رسانه عصر امروز در خانه روزنامهنگاران شهر برگزار شد.
در این مراسم مرتضی کاردر، امید مهدینژاد، الیاس حضرتی، مهدی عرفاتی، حامد عسگری، احسان رضایی، بهروز افخمی، هارون یشایایی و تعدادی از علاقهمندان میرفتاح حضور داشتند.
در ابتدای این نشست که اجرای آن را احسان رضایی برعهده داشت، الیاس حضرتی رئیس شورای اطلاعرسانی دولت چهاردهم با بیان اینکه از حضور در این مراسم خوشحال است، گفت: من معمولاً پنجشنبهها به شهرستانها میروم و جلسات زیادی دارم ولی وقتی فهمیدم امروز این مراسم برگزار میشود، تمام برنامههایم را لغو کردم تا برای دیدن آقای میرفتاح و دوستان دیگر خودم را به جلسه برسانم.
سالها است که افتخار شاگردی سیدعلی میرفتاح را دارم
حضرتی ادامه داد: من جزو خوانندههای ستون کرگدن بودم. میخواندم و به قلم آقای میرفتاح علاقهمندتر میشدم. ایشان با ادبیات خیلی نرم و زیبا و با منطق قوی، مهمترین موضوعات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را طرح میکرد و باعث میشد علاقه من به قلمش بیشتر شود. به خاطر همین علاقهمندی به یادداشتهای کرگدن بود که از ایشان خواهش کردم آن یادداشتها را به ویژهنامه تبدیل کنند که تبدیل به ویژهنامه کرگدن شد و در روزنامه اعتماد منتشر شد. بعدتر به ایشان پیشنهاد دادم آن ستون را تبدیل به یک مجله مستقل کنند که همینطور هم شد و مجله کرگدن شکل گرفت.
وی کار روزنامهنگاری را کاری سخت توصیف کرد و گفت: الان ۲۴ سال است که من روزنامه اعتماد را دارم و با همه سختیها آن را منتشر میکنم. روزنامهنگاری در ایران خیلی سخت است. این حرف را کسی میگوید که در میانه خون و آتش بزرگ شده و ۸ سال جنگ را تجربه کرده است. در این ۲۴ سال همواره خط قرمز ما این بود که دروغی نگوییم و چیزی را پنهان نکنیم و در تمام این مدت افتخار شاگردی آقای میرفتاح را داشتهام. خیلی چیزها از او یاد گرفتهام. مهمتر از همه اینکه با حضور ایشان آرامش داشتم و خوشحال بودم کسی را پیدا کردهام که نیاز داشتم.
حضرتی در پایان گفت: من به رفاقت و دوستی با آقای میرفتاح افتخار میکنم. امیدوارم قلم و فکر و اندیشه ایشان در جامعه ما نشر پیدا کند و ما سالهای سال از فکر و اندیشه و قلم و نقاشیهای زیبای او بهرهمند شویم.
در ادامه مراسم هارون یشایایی روزنامهنگار پیشکسوت در سخنانی کوتاه گفت: من افتخار آشنایی با ایشان را داشتم. البته این ارتباط خیلی هم طولانی نبود ولی واقعاً همیشه از ارتباط با ایشان کسب فیض کردم. به این دوستی نه چندان طولانی افتخار میکنم و امیدوارم لایق این دوستی باشم و تا وقتی زنده هستم ادامه پیدا کند.
دوره انتشار مجله مهر به سردبیری میرفتاح از درخشانترین دورههای مطبوعاتی کشور است
بهروز افخمی نویسنده و کارگردان سخنران بعدی بود. افخمی گفت: از وقتی که من یادم میآید آقای میرفتاح سردبیرم بوده است. در دوره سید مرتضی آوینی در مجله سوره هم، میرفتاح مثل سردبیر بود. کارهای سوره را دو نفر انجام میدادند؛ یکی محمود اربابی و یکی هم سیدعلی میرفتاح.
افخمی مجله سوره و مجله مهر را جزو بهترین دورانهای مطبوعاتی کشور معرفی کرد و گفت: تا جایی که من یادم است دوران سوره و مجله مهر، یک دوران تکرار نشدنی آنارشیسم مطبوعاتی بود. اینطور که یادم میآید ما به عنوان نویسندگان مهر هر کاری که دلمان میخواست میکردیم و هرچیزی که مینوشتیم منتشر میشد و واقعاً هم شورش را درآورده بودیم. انگار دنبال این بودیم که مهر تعطیل شود!
وی با یادآوری خاطرات دوران مجله مهر گفت: مثلاً ابوالفضل زوریی نصرآباد مقالاتی مینوشت درباره یک ماجرای پنهان تاریخی که به وسیله فراماسونری پنهان شده بود. قصه این بود که هیتلر تا سالها بعد از مرگ ظاهریاش زنده بوده و به ایران پناهنده شده و در خانهای از بزرگان قدیم ایرانی، «حسنعلیخان مستوفی» زندگی میکرده و با او خیلی رفاقت داشته و رازهای مگو گفته و همانجا در باغ او به خاک سپرده شده است! مقالاتی که زرویی مینوشت هفتهها ادامه پیدا کرد تا جایی که دانشجویان تاریخ از ما میپرسیدند منابع شما کجاست و چرا ما تا به حال آنها را پیدا نکردهایم؟ یعنی واقعاً آن حرفها را جدی گرفته بودند. همچنین امرالله احمدجو مطالبی مینوشت که دیوانهترین مطالبی بود که من تا آن موقع در مطبوعات ایران دیده بودم. یک ستون اخبار علمی داشت و در آن ستون خبرهایی منتشر میشد که باورکردنی نبود. مثلاً دانشمندان فهمیده بودند کره زمین حالت خودش را از دست داده و کمکم در حال تبدیل شدن به مکعب است! هیچ شیطنتی نبود که ما در مهر انجام نداده باشیم.
افخمی دوره مجلات سوره و مهر را دوره درخشان مطبوعاتی معرفی کرد و گفت: من بعداً سعی کردم مطالب آن زمان را به دست بیاورم ولی متوجه شدم حتی خود سیدعلی میرفتاح هم آرشیوی از آن دوره ندارد. بعد از مجله مهر هم کار میرفتاح را دنبال میکردم و میدیدم هرجایی که سردبیر است، تا جایی که بتواند فضای آزاد و با نشاط و متنوعی میسازد؛ همان چیزی که از روزنامه و روزنامهنگار انتظار میرود. متأسفانه امروز در دوران مرگ روزنامهنگاری به سر میبریم. روزنامهای که شما به آن اعتیاد پیدا کرده باشید و هر روز صبح آن را ورق بزنید، دیگر وجود ندارد.
هوش مصنوعی جایگزین ایدههای اصیل میرفتاح نمیشود
وی با اشاره به هوش مصنوعی در دنیای جدید و تأثیری که در کار روزنامهنگاری و گرافیک و… دارد، گفت: هوش مصنوعی با قدرتی که دارد میتواند جای بسیاری کارها را بگیرد. حتی میتوانی به او سناریو بدهی تا برائت یک تصویر یا یک متن را آماده کند. ولی من میخواهم بگویم وقتی به سیدعلی میرفتاح فکر میکنی، میبینی هوش مصنوعی کار این یک نفر را نمیتواند تقلید کند. فکر میرفتاح اصیل است و کار او از هوش مصنوعی برنمیآید. در دوران مرگ روزنامهنگاری واقعی و مرگ گرافیک و شاید مرگ سینما و خیلی از شکلهای دیگر از فعالیت هنری و فرهنگی به سر میبریم، اما من فکر میکنم میرفتاح از آن کسانی است که شاهد این است که همه چیز با هوش مصنوعی از بین نخواهد رفت. امروزه شکلهای قابل تقلید و قابل الگوگیری در خطر هستند ولی امثال میرفتاح که ایدههای واقعی دارند، باقی میمانند. انشاالله من هم فرصت کنم برای او یادداشت و مقاله بنویسم و همیشه سردبیر ما بماند.
مرتضی کاردر شاعر، منتقد ادبی و مدیر نشر هرمس درباره سیدعلی میرفتاح گفت: آقای میرفتاح ابتدا در سوره به عنوان صفحهآرا و گرافیست کار میکردند و تجربههایی هم در نوشتن داشتند. بعد از سوره، یعنی بعد از سال ۷۲ این جمع سعی کرد خودش را حفظ کند و ادامه دهد. یک دوره آدمهایی مثل این جمع مجله مشرق را در میآوردند، بعد نقد سینما بود و از یک زمانی، سال ۷۳ و ۷۴ و ۷۵ آقای زم به این نتیجه رسید که آقای میرفتاح را به عنوان سردبیر سوره انتخاب کند. به نظرم آقای زم با معیارهایی که آن روزها وجود داشت، میتوانست دیگران را انتخاب کند ولی میرفتاح را انتخاب کرد. اما میرفتاح درستترین انتخابی بود که میشد انجام داد.
وی ادامه داد: آرش خوشخو به نظر من کسی است که مسیر روزنامهنگاری را در ایران تغییر داد و شناخت خوبی از تاریخ روزنامهنگاری ایران دارد. هروقت خوشخو میخواهد درباره تاریخ مطبوعات صحبت کند، میگوید مجله مهر پدر مطبوعات پس از دوم خرداد است. به نظرم این تعبیر، تعبیر دقیق و درستی است.
کاردر به ویژگیهای مجله مهر به سردبیری میرفتاح اشاره کرد و گفت: اینکه آدم به این نتیجه برسد که یک مجله فرهنگی هنری به نام مهر منتشر کند که متفاوت از نوع خبرنویسی رایج باشد، اتفاق مهمی است. مهر همه چیزش فرق میکرد. این چیزی که بعداً به «نرمخبر» معروف شد، ابتدا در مهر دیدیم. خبری که نویسنده خبر در خبرش حاضر باشد و بتوانی رد پای نویسنده را در خبر و گزارشها ببینی. این رویکرد در مجله مهر برای من خیلی جالب بود.
تغییر ذائقه در رسانهها و تولید «نرمخبر» مدیون میرفتاح است
مدیر نشر هرمس تشخص دادن به نویسندهها و وجود ستون ثابت در مجله مهر را یکی از کارهای میرفتاح معرفی کرد و گفت: اینکه به نویسندهها صفحاتی را بدهی و یک چهارجوب کلی برای آنها مشخص کنی و اینها درباره چیزهایی که معمولاً در دیگر مطبوعات نمینویسند بنویسند، یک هوشمندی و جسارت و نگاه تحولی میخواهد. مجله قرار بود مجله فانتری باشد و با رویکرد تازهای محصولات و نگاه حوزه هنری را نمایندگی کند. هرچه مجله مهر جلوتر میرود، میبینیم تعداد ستونهای ثابت بیشتر میشود و تعداد گزاش و گفتگو کمتر میشود. تا وقتی میرفتاح از مهر میرود و وقتی برمیگردد، مجله مهر یک مجموعه از صفحاتی است که هر صفحه یک سرقفلی دارد. آقای امرالله احمدجو قصههای محله را مینوشت، آقای صالح علا داستان ترانههای خودش را مینوشت و دیگران هم هرکدام ستون مخصوص خودشان را داشتند. هرچقدر که گذشت این تمایز و تشخص بیشتر شد. مجله مهر باعث شد سردبیرها روزنامه را به عنوان یک بسته خبری نبینند و سعی کنند در کنار آن بسته خبری، حتماً چیزهای دیگری هم داشته باشند. به همین دلیل بود که صفحات لایی به مرور صفحات مهمی شدند که بخش عمده این تغییر ذائقهها مدیون مهر و آقای میرفتاح است.
کاردر ادامه داد: آقای میرفتاح جزو سردبیرهایی است که ستاره مجلهاش خود اوست. ما دو سه تا سردبیر داریم که ستاره مجلههای خودشان بودند. میرفتاح، آرش خوشخو، محمد قوچانی و چند نفر دیگر اینطوری بودند. میرفتاح از کسانی است که هرجا برود سبقه و سلیقه خودش را به روزنامه و مجله تسری میدهد. به جز این، ویژگی دیگر او این بود که با چهار پنج تا نام مینوشت. یکی «الف ثانی» بود، یکی «سیدعلیرضا علوی» بود و یکی هم «سید احمد رضوی» بود. در این بین یک چیزهایی را هم با امضای سردبیر و بعضی یادداشتها را هم با نام سیدعلی میرفتاح مینوشت. جالب اینکه میتوانست تمایز و تشخص هرکدام از اینها را هم حفظ کند.
وی افزود: آقای میرفتاح در کار صبح زود به دفتر مجله میآید و معمولاً دستش هم تند است. تا ساعت ۱۰ که بچههای هفتهنامه میآیند، او معمولاً چهار پنج تا یادداشت را نوشته بود و این خیلی غنیمت بود؛ چون دغدغه دبیر صفحهها را رفع میکرد و خیالشان راحت بود که مثلاً ۴۰ درصد هفتهنامه نوشته شده است. مهمتر اینکه معمولاً این کاراکترها با هم قاطی نمیشدند. جالبتر از همه اینکه در دوره دوم مجله مهر، بخش پاسخ به نامهها هم به عهده ایشان بود. کسی که به نامهها پاسخ میداد، خود آقای میرفتاح بود و همه دنبال این بودند که بفهمند نویسنده این پاسخها کیست؟
میرفتاح جزو معدود سردبیران فرهنگی روزنامهها است
این روزنامهنگار گفت: نکته مهمی که در کار میرفتاح است، این بود که نویسندههای مهر از هرکجا که بودند، وقتی به مهر میآمدند یک آدم دیگر میشدند و باید قواعد میرفتاح را رعایت میکردند. آقای میرفتاح این روش و منش را دوست داشت. مثلاً آقای افخمی آن موقع نماینده مجلس ششم بود و نماینده پر سر و صدایی هم بود، ولی وقتی به مهر میآمد یک آدم دیگر بود و باید طبق قواعد مهر مینوشت. یوسفعلی میرشکاک همواره در مهر مینوشت و در جاهای دیگر هم مینوشت، ولی در مهر آدم دیگری بود. این یک ویژگی است که به نظرم شاید دیگر در مطبوعات آن را نبینیم.
وی درباره دوران روزنامهنگاری میرفتاح گفت: درباره روزنامهنگاری هم بگویم عمده کسانی که سردبیر میشوند از اهل سیاست هستند. تنها سه چهار نفر هستند که با سبقه فرهنگی سردبیر روزنامه شدند که میرفتاح یکی از آنهاست. میرفتاح زمانی که سردبیر روزنامه روزگار بود، به نظر من خیلی خیلی هوشمندانه تیتر میزد. بعد از ۸۸ حتی اعتماد و اینها هم تعطیل شده بودند ولی روزگار تنها روزنامه اصلاحطلب بود که منتشر میشد. روزنامه روزگار نشان داد که آقای میرفتاح کارش را در سردبیری روزنامه هم بلد است.
نفر بعدی که پشت میکروفون قرار گرفت امید مهدینژاد شاعر، نویسنده و طنزپرداز بود که شعر طنزی با ردیف «کرگدن» تقدیم به سیدعلی میرفتاح قرائت کرد:
میشود از دور پیدا کرگدن
فربه و زفت و فریبا کرگدن
گردنافراز و تنومند و جسیم
سرخوش و خوشقدوبالا کرگدن
خیره بر اعماق خونرنگ افق
خالی از میل و تمنا کرگدن
شاخ او نز بهر شوخی با کسان
هیکلش نز بهر دعوا کرگدن
فارغ است از نحلهها و دستهجات
رسته از اهوا و آرا کرگدن
فارغ از دنیا خر و گاوند نیز
فارغ است از هر دو دنیا کرگدن
گردنش کج نیست پیش این و آن
بنده باریتعالی کرگدن
هرچه خواهد از حلال و از حرام
میکند از حق تقاضا کرگدن
اهل چالش نیست یا اهل نقار
سمبل رفق و مدارا کرگدن
گر شود بالا و پایین روزگار
میرود پایین و بالا کرگدن
نه مثال خر سواری میدهد
باربردار و شکیبا کرگدن
نه مثال گرگها، کفتارها
میکند قاچاق کالا کرگدن
نه زمینخوار است نه انبوهساز
نه نصیبیش از عطایا کرگدن
آخر برج آه سرد خویش را
میکند با ناله سودا کرگدن
در پی یک لقمه نان سگدو زنان
روزها در دشت و صحرا کرگدن
شب ولی بر صخرهای سر مینهد
میکند آرام لالا کرگدن
هم هوادار صدای ناظری ست
هم ارادتمند گلپا کرگدن
از رباعیهای خیام از بر است
تا دوبیتیهای بابا کرگدن
بهره دارد از صدا هم یکدو دانگ
میکند گهگاه اجرا کرگدن
همصدایی میکند با غوکها
با صدایی گرم و گیرا کرگدن
کرگدنها مادههاشان هم نرند
خانمش هم هست آقا کرگدن
کرگدن معصوم هم البته نیست
زشت دارد همچو زیبا کردن
فیالمثل زشت است در ظاهر، ولی
باطنی دارد مصفا کرگدن
گاه با سرپنجه تدبیر و هوش
میکند صدها گره وا کرگدن
گاه هم یک تن طلا را غفلتاً
میکند خرج مطلا کرگدن
جمع باشد یا مثنا، هست و بود
از ازل تنهای تنها کرگدن
راه خود وا میکند هرجور هست
از میان کرگدنها کرگدن
این سخن پایان ندارد، درز گیر
تا کجا اینجا و آنجا کرگدن
نکتهای از بهر پایان گویمت
تا کند حل معما کرگدن
کرگدن اینجا نماد است ای پسر
کرگدن ما کرگدن ما کرگدن!
باید به ادبیات، شعر و هنر پناه ببریم
آخرین سخنران این مراسم سیدعلی میرفتاح بود. او از حضور مهمانان قدردانی کرد و گفت: این حرفها دروغش هم قشنگ است! من اهل تعارف و تواضع نیستم. کسانی که با من رفاقت دارند میدانند که اهل شکسته نفسی نیستم. حقیقتاً قابل این حرفها نیستم. لطف دوستان و خانه روزنامهنگاران شهر است که زحمت کشیدند و در روز پنجشنبه وقتشان را به این برنامه اختصاص دادند. من لطف شما را قدر میدانم و از این بابت خیلی ممنون هستم.
وی با اشاره به صحبتهای بهروز افخمی درباره مرگ رسانه و روزنامهنگاری و گرافیک گفت: فقط دوست داشتم به حرف آقای افخمی اشاره کنم و بگویم که من هم با آن همدل هستم. یک فیلمی است که احتمالاً دیدهاید؛ در انتهای فیلم فارنهایت، نسخه قدیمی فارنهایت، تعدادی آدم به جنگل میروند و هرکدام تبدیل به یک کتاب میشوند. نه اینکه بروند کتاب بخوانند، بلکه خودِ کتاب میشوند. در آن جنگل یک نفر میگوید من جلد دوم جنایت و مکافات هستم، یک نفر دیگر میگوید من جلد دوم جنگ و صلح هستم. یعنی آدم پناه میبرند به ادبیات.
میرفتاح ادامه داد: امروز هم روزگاری است که باید به ادبیات پناه ببری، وگرنه زندگی بی معنا میشود. کار رسانه از یک جهت بی معنا است. برای ما هم به یک معنا همینطور است. چاره کار پناه بردن به ادبیات است؛ پناه به شعر، پناه به قصه، پناه به هنر، پناه به نقاشی و زیبایی. نه به عنوان یک ژست فرهنگی و رسانهای؛ بلکه ما باید عمیقاً نسبتمان با هنر و ادبیات را تغییر دهیم. ادبیات اگر تبدیل به ادا و اصول هم شود، سم مهلک است. الآن بعضی وقتها کتابخوانی تبدیل به فضیلتفروشی شده است. آدمها اسم کتابها و فیلمها را حفظ میکنند تا فخر بفروشند. برای همین است که یک مقدار از زیبایی و هنر فاصله گرفتهایم. تلاش من این است و معتقدم که باید بتوانیم از این روزمرّگی و روزمَرگی فاصله بگیریم و به ادبیات پناه ببریم.
در پایان این نشست، با حضور تعدادی از مهمانها و اهالی رسانه، از یک عمر تلاش رسانهای و مطبوعاتی سیدعلی میرفتاح تجلیل و با هدایایی از او قدردانی شد.
source