Wp Header Logo 3377.png

به گزارش شهرآرانیوز، همیشه قرار نبود شعر آئینی فقط برای روضه باشد؛ شعر آیینی، روایت یک زیست بود. شاعران این حوزه با مردم نفس می‌کشیدند، از دل کوچه‌ها می‌آمدند و واژه‌ها را نه از کتاب، که از بغض و اشک مردم بیرون می‌کشیدند. اما حالا، وقتی از شعر آیینی می‌شنویم، اغلب اولین چیزی که به ذهن می‌رسد، قالبی تکراری و تصاویری آشناست. آن‌قدر آشنا که دیگر غافلگیرمان نمی‌کند، دیگر تکان‌مان نمی‌دهد. مسأله فقط تکرار مضمون نیست. گاهی مخاطب جوان با خود فکر می‌کند: «این شعر برای من چه دارد؟» اگر زبان شعر، زبان زندگی من نباشد؛ اگر به جای آتش، فقط خاکستر بماند، چگونه می‌توان به آن دل سپرد؟ آنچه زمانی پرشور و زنده بود، حالا گاه به شعری تبدیل شده که تنها وظیفه‌اش، گفتنِ گفته‌های پیشین است. بی‌آن‌که در آن سوزی باشد، یا زخمی که التیام بخشد. با این حال، هنوز هم می‌شود نشانه‌هایی از حیات دید. هنوز هستند شاعرانی که چشم‌دوخته به این حوزه، سعی دارند با نگاه تازه، با زبان امروز، شعر آیینی را از تکرار برهانند. آنها به دنبال آشتی دادنِ معنا و تجربه‌اند. به‌جای تعارف، صراحت می‌آورند، و به‌جای تکرار، کشف. راه دشواری است، اما امید هنوز هست. به همین بهانه با حسین سیدی، شاعر آیینی مشهدی، گفت‌و‌گو کردیم تا از دل پرسش‌هایمان، جایگاه امروز این گونه شعری را از دید خودش برایمان ترسیم کند. 

با توجه به پیشینه‌ی ادبیات آئینی، به‌ویژه در حوزه‌ی مرثیه‌سرایی، شعر محتشم کاشانی چه جایگاهی در آغاز این جریان دارد؟ آیا می‌توان آن را نقطه‌ی شروع مرثیه‌سرایی با زبان و نگاهی نو دانست؟

اگر قرار باشد برای مرثیه‌سراییِ نوین سرچشمه‌ای مشخص کنیم، بی‌تردید می‌توان اشعار محتشم کاشانی را آغاز این مسیر دانست. در آثار او، زبان مرثیه دگرگون می‌شود و وارد فضایی تازه می‌گردد؛ فضایی که در آن، سوگ و حماسه در هم می‌آمیزند و نگاهی نو به واقعه‌ی عاشورا شکل می‌گیرد. از این‌رو، شعر محتشم را می‌توان نقطه‌ی عزیمت مرثیه‌سرایی به شیوه‌ای جدید دانست؛ هرچند که پس از او، شاعران برجسته‌تری نیز در این حوزه طبع‌آزمایی کرده‌اند. اما محتشم آن جرقه‌ی نخستین را افروخت. جرقه‌ای که استمرار یافت و تأثیرگذار باقی ماند. گواه این تأثیر آن است که با وجود سروده‌شدن هزاران شعر مرثیه در طول قرون، هنوز هم در آغاز ماه محرم، بسیاری از مجالس سوگواری با این مصراع از ترکیب‌بند محتشم آغاز می‌شوند: «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟» این استمرار، نه از سر عادت، بلکه به‌سبب عمق عاطفی و قدرت بیانی است که در این شعر وجود دارد؛ گویی این بیت، خود نشانه‌ای از آغاز محرم در ذهن و دل شیعیان شده است.

با توجه به نقش زبان در انتقال احساس و ارتباط با مخاطب، به نظر شما تا چه اندازه می‌توان گفت که شعر امروز، به‌ویژه شعر آئینی، «زبان مردم» است؟ آیا هماهنگی با زبان عمومی جامعه می‌تواند معیاری برای موفقیت یک شعر آئینی باشد؟

شعر همواره پیوندی ناگسستنی با زبان مردم داشته و این مسئله در شعر آئینی، به‌سبب ماهیت احساسی و جمعی‌اش، نمود بیشتری یافته است. امروز نیز یکی از قالب‌هایی که این پیوند را به‌روشنی نشان می‌دهد، ترانه و به‌ویژه شعر محاوره است که به زبان روزمره‌ی مردم سخن می‌گوید. اما نباید گمان کرد که موفقیت یک اثر آیینی تنها در گرو هماهنگی‌اش با زبان مردم است. ما هنوز زبان سعدیِ قرن هفتم یا حافظِ قرن هشتم را دوست داریم، با اینکه قرن‌ها از زمان آنان گذشته است. این نشان می‌دهد که شعر، اگر از جوهره‌ی عاطفی و زیبایی‌شناختی برخوردار باشد، حتی با زبانی دور از زبان معاصر نیز می‌تواند ارتباط برقرار کند. البته، هم‌زبانی با مردم و درک لحن و زیست روزمره، یکی از امتیاز‌های شعر معاصر است، به‌ویژه در شعر آئینی که با مردم، برای مردم و در دل مردم خوانده می‌شود. البته این مسئله می‌تواند دو لبه داشته باشد؛ گاهی آن‌چنان زبان شعر به گفتار نزدیک می‌شود که از خیال، صناعات ادبی و وجوه هنری فاصله می‌گیرد. بنابراین باید مراقب بود که در این هم‌زبانی، از ذات شاعرانه و خیال‌ورزانه‌ی شعر فاصله نگیریم.

در مجموع، می‌توان گفت که شعر امروز به‌ویژه شعر آئینی تا حد زیادی با زبان مردم هماهنگ است. ما در کنار قالب‌هایی، چون غزل و قصیده با مضامین فخیم، شاهد حضور شعر‌های آیینی محاوره‌ای، پرشور و مردمی نیز هستیم که در هیئت‌ها، کلیپ‌ها و مجالس سوگواری، با استقبال فراوانی روبه‌رو می‌شوند. همین استقبال، گواهی بر زنده بودن زبان شعر آیینی در متن زندگی امروز است.

شعر آئینی در سال‌های اخیر با گسترش قابل توجهی مواجه بوده است، اما برخی منتقدان از «شعارزدگی» در بخشی از این آثار گلایه دارند. به‌نظر شما این آسیب تا چه اندازه جدی است؟ آیا می‌توان گفت که شعر آئینی امروز از محتوای اندیشمندانه فاصله گرفته است؟

باید پذیرفت که هر پدیده‌ای که دچار تکثیر می‌شود، طبعاً با آسیب‌هایی نیز همراه خواهد بود. شعر آیینی نیز از این قاعده مستثنی نیست. اگرچه نمی‌توان کل منظومه شعر آیینی معاصر را «شعارزده» دانست، اما بی‌تردید نشانه‌هایی از این آسیب در بخشی از آثار به چشم می‌خورد. گاه در برخی شعرها، ظواهر و نشانه‌های بیرونی از شخصیت‌های دینی مانند گنبد، گلدسته، بین‌الحرمین یا پرچم سیاه محرم برجسته می‌شود، بی‌آنکه تأملی معرفتی یا اندیشه‌ای درونی در پس آن نهفته باشد. اینها صرفاً المان‌هایی‌اند که اگرچه از لحاظ تصویری غنی‌اند، اما در غیاب معنا و اندیشه، شعر را به سطحی‌ترین شکل ممکن فرو می‌کاهند. در جریان داوری جشنواره‌هایی با محوریت اشعار رضوی، این مسئله برای من پررنگ‌تر شد. بسیاری از آثار به توصیف نشانه‌های آشنا بسنده می‌کردند و گاه این احساس را ایجاد می‌کردند که شاعر به جای خلق اندیشه، صرفاً به زیباسازی کلمات و آرایه‌پردازی ظاهری بسنده کرده است.

شعر و به‌ویژه شعر آئینی تنها بیان زیبا نیست؛ بیان اندیشه است در قالبی زیبا. اگر این قالب، از محتوا تهی باشد، همچون جعبه‌ای آراسته، اما بی‌هدیه است؛ ممکن است برای لحظه‌ای جلب توجه کند، اما در نهایت تأثیری پایدار بر جان مخاطب نخواهد گذاشت. البته باید توجه داشت که «شعار» در اصل خود، همیشه منفی نیست. گاه بیان صریح یک باور، یک موضع‌گیری روشن در برابر ظلم یا بی‌عدالتی، عین رسالت شعر آیینی است. اما آسیب، از آن‌جا آغاز می‌شود که این شعار از درون تهی شود، تصنعی شود و پیوندش با تجربه زیسته و باطن ایمانی شاعر از میان برود. در مجموع، می‌توان گفت که این آسیب وجود دارد، هرچند تمامیت شعر آئینی را فرا نگرفته است. برخی شاعران توانسته‌اند خود را از این دام دور نگه دارند، برخی دیگر گرفتار آن شده‌اند. اما وظیفه‌ی ماست که نسبت به این خطر حساس باشیم، به‌ویژه در هیئت‌ها و مجالس مذهبی که شعر آیینی نقش تعیین‌کننده‌ای دارد.

برخی معتقدند شعر‌هایی که در طول تاریخ ماندگار شده‌اند، لزوماً از نظر فنی بهترین نبوده‌اند. مثلاً در مورد شعر محتشم، عده‌ای بر این باورند که اشعار فاخرتری از آن وجود دارد. به‌نظر شما چه چیزی باعث ماندگاری این شعر شده و آیا شاعر امروز هم باید به چنین افقی بیندیشد؟

در عالم معرفت، همه‌چیز بر مدار دو دوتا چهارتا نمی‌گردد. گاهی شعر‌هایی ماندگار می‌شوند که نه از حیث ساختار و نه از حیث صناعات، بهترین شعر زمانه خود نبوده‌اند.

شخصاً شعر‌هایی خوانده‌ام که از نظر ادبی بسیار فاخرتر از شعر محتشم کاشانی هستند. مثلاً همان شعر معروفی که آقای ملائکه خوانده‌اند: «نور باشد سایه‌ای در پای دیوار شما…»؛ شعری است که برخی از دوستان اهل‌فن معتقدند می‌توان درباره‌اش کتاب‌ها نوشت.

اما نکته مهم این است که شعر محتشم، با همه‌ی جایگاهش، تنها یک آغاز بود؛ نه اینکه بهترین مرثیه‌ی تاریخ باشد. این شعر سرچشمه‌ای شد برای یک جریان و گره خوردن شعر با محرم. شاید بشود گفت که اراده‌ای معنوی در کار بود؛ انگار سیدالشهدا خود خواست که این شعر در تاریخ جاودانه شود. ماجرای محتشم هم دقیقاً در همین راستاست؛ اینکه چطور این شعر به واسطه‌ی رؤیاها، حالات روحی خاص و پذیرش معنوی امام حسین (ع)، به جایگاهی رسید که امروز دارد.حتی در همین دوران هم شعر‌هایی داریم که ممکن است از نظر فنی دچار ضعف باشند، اما اثرگذار شده‌اند. مثلاً بیت‌هایی می‌شنویم با اشکال در قافیه‌پردازی – مثل: «مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا / بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا…»که از نظر فنی شاید ایراد داشته باشد، اما تأثیر معنوی خود را می‌گذارد. 

در نهایت، ماندگاری یک شعر آیینی فقط وابسته به تصویرسازی یا صنایع ادبی‌اش نیست؛ بخشی از آن برمی‌گردد به زمان و زمینه‌ای که شعر در آن گفته شده، نگاهی که به آن شده و البته، به باور من، به خواست خود اهل بیت (ع). اما سؤال اساسی این است که آیا شاعران امروز ما به چنین افقی می‌اندیشند؟ متأسفانه کمتر. انگار بسیاری از شاعران، درگیر «ساختمان‌سازی» در شعر شده‌اند؛ می‌خواهند یک شعر مهندسی‌شده با ساختاری زیبا بسازند. اما ما به چیزی فراتر نیاز داریم:شهرسازی. یعنی شاعری که افق داشته باشد، که بخواهد مسیر شعر آیینی را به سمت حماسه یا معرفت هدایت کند. این شاعر‌ها کم‌اند  نه اینکه وجود نداشته باشند ولی اندک‌اند. در مجموع، باید گفت شعر آیینی تنها در «ساخت» خلاصه نمی‌شود؛ بلکه در «ساحت» است که معنا پیدا می‌کند. شاعری که به این افق بیندیشد، رسالت خود را تنها در خلق شعر نمی‌بیند، بلکه در ساختن یک جریان، یک نگاه، یک تحول فرهنگی معنا می‌کند.

آینده شعر آئینی را چگونه می‌بینید؟ با توجه به تنوع و تکثری که در ۴۵ سال پس از انقلاب داشته‌ایم، آسیب‌ها و چالش‌های اصلی این حوزه کدامند و چه راهکار‌هایی برای ارتقای محتوا و انتقال صحیح اندیشه دراین نوع شعر پیشنهاد می‌کنید؟

خوشبختانه وضعیت شعر آئینی بسیار خوب است. در ۴۵ سال بعد از انقلاب، ما به اندازه کل تاریخ ادبیات شعر شیعی و حتی بیشتر، شعر آئینی داشته‌ایم. اما طبیعتاً هرچه سرعت رشد بیشتر باشد، احتمال خطا و آسیب هم بیشتر می‌شود. مشق زیاد ممکن است منجر به اشتباهات شود، ولی در کل، تکثیر و تنوع در این حوزه امری مثبت است. یکی از آسیب‌های مهم این حوزه، جابجایی شور و شعور است. در هیئات و اشعار می‌بینیم که گاهی افراد برای گریه بر مظلومیت سیدالشهدا اشک می‌ریزند، ولی مفهوم امام حسین در اثر، صرفاً بیان مکرر سوگ است. امام حسین زمانی قهرمان است که همه ابعاد زندگی او را بدانیم؛ او پسر رسول خدا و خون خداست و غربت او نشان‌دهنده واقعیتی است که باید منتقل شود. متأسفانه این بعد مهم در اشعار و سخنرانی‌ها کمرنگ شده است.

در شعر آئینی، حدود یک درصد از اشعار باید سوگ‌محور باشد؛ مرثیه ذاتاً چنین است. اما شعر آئینی باید حاوی حماسه نیز باشد. آیت‌الله جوادی آملی اشاره کردند که ما در این حوزه کمبود فردوسی داریم؛ از نظر سوگ و گریه غنی هستیم، اما حماسه که منجر به سوگ شود، بسیار کم است. باید افتخارات، شجاعت‌ها و قهرمانان کربلا را با زبان حماسی بیان کنیم و در کنار آن، اشک و مرثیه جایگاه خود را حفظ کند. گاهی در غرق شدن در دل سوگ، بیان فضایل فراموش می‌شود.یک آسیب دیگر این است که شعر آیینی بیشتر به بستری برای بیان صرف سوگ تبدیل شده و انتقال اندیشه کاهش یافته است. در حالی که روایت داریم حتی یک قطره اشک برای امام حسین گناهان را می‌پوشاند و نمی‌توان نسبت به سوگ بی‌تفاوت بود. اما امام رضا علیه‌السلام در حدیث سلسله الذهب فرمودند که کلمه «لا اله الا الله» شرط دارد و آن ولایت است؛ یعنی اندیشه باید همراه مرثیه باشد. اگر این دو عنصر با هم در شعر آیینی رعایت شود، شعر موفق خواهد بود. احساسات و گریه در شعر سوگ‌محور باید همراه محبت ولایت و شعور باشد؛ در غیر این صورت صرف بیان درد و رنج است که تأثیرگذاری کمتری دارد. ان‌شاءالله خداوند همه اشک‌ها، عزاداری‌ها و اشعار ما را قبول فرماید.

source

kheiroshar.ir

توسط kheiroshar.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *